سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای من(بسیج دانشجویی دانشکده نفت آبادان)
 

چندتا مورد کوچولو هست که باید اصلاح بشه:

رنگ روی جلد خیلی تو چشم می زنه. اگه یه رنگ روشن تر انتخاب کنی بهتره.مثل آبی فیروزه ای یاحتی سفید .

متنی که زیر کاریکاتور پشت جلد اومده دوتا غلط املایی داره: اولی:پیش فراز و شیب باید بشه پرفراز و نشیب  و مصیر بشه مسیر

کاریکاتور شت جلد رو فکر کنم بشهبزرگترش کرد طوری که واضح تر باشه. زمینش هم سفید باشه بهتره. رنگ پشتش خیلی تو چشم می زنه.

زیر امید روی جلد به جای پاییز 93 باید نوشته بشه شماره دوم آذر93 و اسامی نویسندگان و هیئت تحریریه هم بیاد روی جلد.

درمورد مطلب برگزیده ی روز دانشجو:چند تا اصلاحیه باید انجام بشه:1- تیترش بشه:آیا سیبی از درخت می افتد؟ بعد همون جابر رضایی سرجاش بمونه ولی زیر تیتر این نوشته بشه: دلنوشته ی برگزیده ی روز دانشجو

2-اگه بشه یکم از فضای بالای نوشته کم کرد و فونتش رو یکی هم بزرگتر کنی بهتره.

در مورد شعر: یه بیتش باید حذف بشه: اینا همه کشکه ول کن بریم تحصن   یکم سروصدا و شر کن

مطلبی که درمورد چرایی حمایت رهبری از مذاکرات بود خیلی خلاصه شده.باتوجه به اینکه قراره چهار صفحه دیگه اضافه بشه اگه بنظرت مناسب میاد تو اون صفحات اضافه شده بیارش اگه نه کلا حذفش کن. بهتره عکس ومکث هم بیاد تو یکی از صفحات اضافه شده. و شعر کل صفحه رو بگیره با فونت بزرگ تر. البته اگه حوصله ی این تغییرات رو داری.

اگه «نوشته های شما» رو اضافه کردی که تو اسامی س.ک رو بنویس اگه اضافه نکردی از هیئت تحریریه حذفش کن.

لطفا صحبت آقا رو درمورد مبارزه بافساد اگه شده خلاصه شدهولی اضافه کن.

ممنون از وقتی که میذاری. یاعلی

 


[ دوشنبه 93/9/24 ] [ 8:17 صبح ] [ سیروس ] [ ??? ]

 

فیلم سینمایی "شیار 143" با اقتباس از رمان "چشم سوم" با نویسندگی و کارگردانی نرگس آبیار داستان زنی به نام الفت را روایت می کند که در انتظار پسر خود خبر خوشی دریافت کرده و به آن دل می بندد. تا این که اتفاقاتی دیگر زندگی الفت را تحت تاثیر می گذارد.  

افتخارات:

*برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشا گران 
*برنده سیمرغ بلورین ویژه هیئت داوران 
*برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن 

*برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشن منتقدان سینمای ایران 

 *برنده تندیس بهترین فیلم از نگاه تماشاگران

*برنده تندیس بهترین فیلم نامه
*برنده تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن
*دیپلم افتخار بهترین کارگردانی

*دیپلم افتخار بهترین فیلم نامه

*برنده بهترین بازیگر زن جشنواره آسیا پاسیفیک برای مریلا زارعی

این فیلم دومین اثر بلند سینمایی نرگس آبیار است و  در آن مریلا زارعی ،مهران احمدی ،گلاره عباسی ،جواد عزتی ، حسام بیگدلو ، یدالله شادمانی و زهرا مرادی ایفای نقش می کنند.

شیار143 فیلمی است که برخلاف بسیاری از فیلم های دفاع مقدس، توانسته است که علاوه بر نشان دادن رابطه عمیق بین مادران ایرانی و فرزندانشان ، به مسئله ی دفاع مقدس از زاویه ای جدید بنگرد. شاید دلیل فروش بیش از 2میلیارد آن را بتوان همین نگاه تازه و جدید دانست. نرگس آبیار درمورد فیلم نامه می گوید:

"من فیلمنامه شیار 143 را که به خیلی از دوستان نشان دادم؛ می‌گفتند که این را کار نکن. مادر شهید گمنام خیلی کار شده است. چرا باید درباره سینمای جنگ دافعه وجود داشته باشد؟ بخشی از زندگی ما و تاریخ ماست و می‌توانیم نگاه اجتماعی نسبت به آن داشته باشیم. البته ساخت فیلم‌های ضعیف و شعاری و بدون اینکه بخواهند واقعیت جنگ را نشان بدهند، فضا را خراب کرده است. برخی متولیان امر بودجه‌های کلانی در اختیار برخی قرار داده‌اند که ضعیف بوده و نتوانسته حق مطلب را ادا کند."

شیار143 نشان داد علی رغم ادعای خیلی از اهل سینما و بودجه های چند میلیاردی و حمایت های دولتی که از فیلم هایشان می شود، هنوز هم جوانان خوش ذوقی در گوشه و کنار این خاک هستند که قابلیت ها و ظرفیت هایشان از خیلی از کارگردانان کارکشته بیشتر است.شاید بودجه هایشان کمتر باشد ولی به مراتب فیلم هایی بهتر و گیراتری می سازند.تردیدی نیست که این فیلم به راحتی می‌توانست با روایتی تکراری و خطی و ایده‌ای که بارها و بارها سینما و تلویزیون ایران سراغش رفته‌اند، بدل به یکی از بی‌رمق‌ترین فیلم‌های جشنواره شود؛اما بدون شک انتخاب بهترین شیوه روایت این قصه و چاشنی کردن طنز ، فیلم را به یکی از بهترین فیلم‌های 30 سال اخیر سینمای ایران بدل کرد.

مریلا زارعی که برای بازی در نقش اُلفت برنده بهترین بازیگر زن جشنواره آسیا پاسیفیک شد درمورد نقش خودش در این فیلم گفت: قرار بود با دیدن فیلم شیار 143، این فیلم برایم تمام شود ولی چنین نشد و پرونده‌اش برایم همچنان باز ماند .فیلم، شیاری عمیق بر خاطراتم کشید نه به عمق دو ماه همراهی با شخصیت مادر بلکه شیاری به عمق خاطرات این سرزمین.خاطرات مادرانی که آرش‌هایشان را به این سرزمین هدیه دادند. ....فیلمنامه شیار 143 را کنار رود راین خواندم،‌‌ همان جا که قهرمان فیلم از کرخه تا راین با خدایش نجوا می‌کرد....وقت انتخاب بود. من نیز در کنار رود راین با خدایم نجوا کردم .آیا شیار 143 می‌تواند گوشه‌ای از آلام مادران چشم انتطار را جبران کند؟ نمی‌دانم... واقعا نمی‌شد پیش بینی کرد باید‌‌ رها می‌شدم... غرق می‌شدم... خیس می‌شدم .شیار 143 برایم آزمون صبوری بود و هست .خدا را شاکرم از این فرصت مغتنم و در پایان قدردان خالق اثر خانم نرگس آبیار.

نظر دیگران:

رهبر معظم انقلاب: فیلم خیلی خوبی بود هم از لحاظ داستان که یکی از کمبودهای اکنون سینماست و هم پیچ داستانی خوبی داشت که خوب هم باز می‌شود؛ هم از لحاظ کارگردانی و هم از لحاظ بازی سنگ تمام گذاشته شده، از لحاظ محتوا این فیلم ارزشی بود.

ابراهیم حاتمی کیا: الفت با نقش آفرینی مریلا زارعی مانند حاج کاظم فیلم آژانس شیشه ای هم در سینما و هم در ذهن مردم به خوبی به یادگار باقی خواهد ماند.

کمال تبریزی: فیلمی ست که حس لطیف زنانه در آن قوی است و ما به این گونه فیلم ها در سینمای کشورمان نیاز داریم.

گفتنی است فروش این فیلم از مرز دو میلیارد و 50 میلیون تومان گذشته است.

 

مطالب این شماره تو دوازده صفحه منتشر می شه. این مطلب که درمورد شیار143 هست دقیقا قراره بیفته وسط نشریه یعنی صفحات 5 و 6 - عکس اولی کیفیت خوبی داره. می خوام که به اندازه ی کل A3   بزرگ بشه یعنی کل صفحه  ی 5و 6 رو بگیره. بعد مطلب تو این دو صفحه روی عکس جابشه. عکس مریلا زارعی هم تو قسمت سمت چپ عکس یعنی تو صفحه  ی 6 بیفته بعد از همه ی مطلب. برای این که داد پرینتر هم در نیاد می شه با فتوشاپ یکم خط خطی سفید کرد سمت چپ عکس رو. بعد مطلب رو تو اون قسمت جاداد.  احتمالا مجبور هستی اسم شیار143 رو از توی عکس پاک کنی

 

 

 

 

 

 


[ سه شنبه 93/9/18 ] [ 10:9 صبح ] [ سیروس ] [ ??? ]

بسم الله الرحمن الرحیم

باز هم تابستان و دعوای همیشگی چند متر بنر با چند سانت روسری

...هر ساله با فرارسیدن فصل کرما و بیداری خاله خرس های منجمد الفکر، از خواب زمستانی ، دوبا ره دعوا های همیشگی و هر ساله حجاب و بدحجابی و... شروع می شود.طرح این مسئله شیرین گویا نقل دهان مجلسیان و ائمه جمعه  و مسئولان فرهنگی ارگان های مختلف شده است. از آن منتخب 84 تا 92 ملت اگر شروع کنیم- که گفت آیا مشکل مردم ما پوشش بچه های ماست-و اتفاقات عجیب و غریب بحث حجاب را بررسی کنیم ، می رسیم  به آقایانی که برای اینکه نمایندگان محترم به کنه مطلب و اوج فجاعت حجاب پی ببرند- بر اساس تئوری یک نظر حلال است- برداشتند و چند عکس خوش خط و خال از خانم های ساپورت پوش در مجلس نمایش دادند. وحتی داریم در این مملکت  از ائمه محترم جمعه ای که در تریبون نماز جمعه به نیروی انتظامی صراحتا امر می کنند که با بدحجبان همانند قاتلان و مجرمان به شدت برخورد کنند. البته با این حرف ها تعجبی هم  ندارد که کلیددار کاخ مرمر عده ای را متعلق به عصر حجر بداند. واما بیایم سراغ این شهرستان جامانده از دار مومنان؛ که خداراشکر چرخ های توسعه اقتصادی و عمرانی اش خوب می چرخد ولی حیف که گاهی لای این چرخ ها بعضی فرهنگ ها و بعضی ارزش ها خرد و خاکشیر میشوند. البته باز هم جای شکرش باقی است که در دوره جدید شهرداری ، بالاخره معاونت فرهنگی هم پایه گذاری شد و خدارا شکر این فرهنگ صاحب مرده صاحب پیداکرد و درحقیقت برای این بودجه ی فرهنگی کاملا بی استفاده!!! مورد مصرف پیدا شد. از این جلز و ولزها که بگذریم می رسیم به اقدامات فرهنگی در سطح دزفول.خدا را شکر که در شهرستان ما خلاف خیلی جاهای دیگر مسئله ی فرهنگ آن قدرها هم به حاشیه رانده نشده است. و به جرات می توان گفت شهرستان دزفول جزو خط مقدم های کار فرهنگی است. دارالمومنین هنوز هم دارالمومنین است ولی دار همان مومنینی که برای حفظ جو مذهبی شهر خود به اقداماتی نه چندان دل چسب دست می زنند.زمانی در این شهر برای مقابله با بدحجابی دخترکان گریزپای را دستگیر میکردند و کارشان به پاسگاه و پایگاه بسیج و... کشیده می شد. و غافل از این که این اقدام نه باعث ترویج حجاب که باعث تنفر درونی آن ها از حجاب می شود.ولی گذشت و نمی دانم چه شد که تصمیم برآن شد که همان دخترکان گریزپاتر شده را به داخل ماشین اورژانس اجتماعی دعوت کنند و با گل از او پذیرایی کنند و با زبان خوش به او بگویند که عزیزکم بدحجابی اخه، آرایش اخه . امروز هم می بینیم که بعد از سیر چند ساله مقابله با این بدحجابی پای ثابت بیلبورد های شهر ما بنرهایی است که تلاش می کنند به آن خانم بدحجاب بگویند: خانم عزیز التماس می کنیم روسری خود را چند سانتی متری جلو بکشید. ویا یکی دوتا از هفت قلم آرایشتان را  کم کنید. مسئله زیر سوال بردن حرکات دغدغه مندانه ی  بعضی دوستان نیست.مشکل اینجاست که هنوز عده ای فکر می کنند این کارها تاثیر گذار هستند. و شاید هم فکر می کنند که با این کار وظیفه ی خود را انجام داده اند و بار مسئولیت از دوششان برداشته شده. مسئله ی ما این است که این دختر جوان کجاا لگویی موفق از حجاب دیده است؟ در مدرسه کجا برایش از مضرات بد حجابی با زبان خوش صحبت شده؟غیر از این است که مسئولین مدرسه با او به خاطر این مسئله برخورد کرده اند؟ کجا این علمای اعلام- که یا در گوشه ی حجره هایشان به مباحثه مشغولند و یا در میدان سیاست یکه تازی می کنند و یا در محراب عبادت جا خوش کرده اند- با این نسل سومی ها ارتباط صمیمی گرفته اند؟ کجا برای جوانان شرایط کار و ازدواج فراهم کرده ایم که این گونه از آنان انتظار داریم؟ پدر و مادرها را چگونه توجیه کرده ایم که در ازدواج فرزندانشان سخت گیری های بیخود نکنند؟و از این موارد کم کاری بلسیار است که خود مجالی دیگر می طلبد.

پس با اندک نگاهی می توان فهمید که مسئله حجاب، چیزی نیست که به این راحتی و با چند تا بنر حتی اندکی تغییر کند، مسئله بسیار عمیق تر از این هاست. در واقع برآیند پارامتر های مختلف اجتماعی،سیاسی و اقتصادی را می توان در پوشش مردم جامعه به وضوح دید. در مسئله ی حجاب هم دو دو تا چهار تا می شود. کافی است درست نگاه کنیم،درست کار کنیم و درست نتیجه بگیریم.

ادامه دارد...



[ سه شنبه 93/4/24 ] [ 1:0 صبح ] [ سیروس ] [ ??? ]

امروز انقلاب ما 35 ساله شده است. انقلابی که خمینی کبیر(ره) با نفس قدسی و  مدیریت حکیمانه ی خود و با تربیت چند ساله ی همان سربازانی که می گفت در گهواره ها هستند، توانست آن را به پیروزی برساند. انقلابی که هر چند انقلابی سیاسی را در اطراف و اکناف دنیا نوید میداد ولی بیش از هرچیز رنگ وبوی آن ، رنگ و بوی انقلابی فرهنگی بود تا سیاسی. انقلابی که معمارش نقشه ی آن را از روی انقلاب اسلام در 1400 سال پیش الگوبرداری کرده بود.همان انقلابی که 1400 سال پیش ، هرچند تمام معادلات سیاسی زمان خودش را به هم ریخت ولی بیش و پیش از همه ی این ها، انقلابی فرهنگی بود.

جوانان زمان انقلاب ما نتیجه تربیت خانواده هایی بودند که به تربیت مدرسه اعتمادی نداشتند و خودشان کمر همت برای تربیت فرزندانشان بسته بودند.نتیجه ی آن تربیت و آن پای منبر رفتن ها آن شد که سربازانِ در گهواره ی خمینی کبیر(ره) آنقدر رشد کردند که شایستگی به دوش کشیدن بار امانت انقلاب را پیدا کردند. و این شد که خدای متعال انقلاب را به عنوان ودیعه ی خود نزد مردم ایران به امانت نهاد. عده ای حقاَ وانصافا امانت داری کردند. ولی کم هم نبودند آن هایی که غفلت کردند.امروز اگر جوانان هم نسل من در باورها و اعتقاداتشان سست شده اند یا برای پذیرش آن ها دلیل محکمی ندارند ایراد مستقیماً به همان هایی وارد است که غفلت کردند و بُعد فرهنگی انقلاب را به کلی فراموش کردند، تا جایی که امروز میبینیم در لایحه ی بودجه برای بخش فرهنگ کمترین بودجه در نظر گرفته می شود.

اکنون که 35 سال از انقلاب می گذرد بد نیست از خودمان بپرسیم چه قدر توانسته ایم نیروی کارآمد و انقلابی تربیت کنیم؟چه قدر توانسته ایم ارزش های انقلاب را به نسل های جدید انتقال دهیم؟

همین چند وقت پیش بودکه حضرت آقا با شورای عالی انقلاب فرهنگی دیدار داشتند.اگر خاطرتان باشد آقا گله کردند از اینکه بچه های ما وحتی نوه های ایشان اسم بازیکنان فوتبال خارجی را می شناسند ولی اگر از فلان داشمند هسته ای معاصر اسم بیاوریم نمی شناسند.آقا در آن جلسه یکی یکی از باربی و مرد عنکبوتی و... اسم آوردند. حتی از خون دل خوردن با بعضی ها که قرار بود اسباب بازی مناسب، درست کنند صحبت کردند. راس نظام چنین نگاه ریزبینانه و دقیقی به مسائل دارند ولی متاسفانه برای بسیاری از مسئولین مربوطه هنوز این حرفها جایگاه تشریفاتی دارند. انکار نمی کنم که یکی از مسببان این بد اخلاقی و نا هنجاری تربیت خانوادگی است.ولی به نظر شما در دنیایی که پدرومادرها نسبت به گذشته زمان کمتری برای تربیت فرزندان و در کنارخانواده بودن،دارند آیا نباید به فکر تحولی بنیادی در آموزش و پرورش بود؟به چه زبانی بگوییم پس وپیش کردن مقاطع تحصیلی و عوض کردن اسم مقاطع تحصیلی دردی را درمان نمی کند.حال باز هم جلد کتاب دین وزندگی را نو کنید و باز هم مطالب تکراری در آن بنویسید.کتاب دینی دبستان را بردارید و به جایش کتاب نقاشی هدیه های آسمان بگذارید. به چه زبانی بگوییم ازاین نظام آموزشی، مسلمان انقلابی بیرون نخواهد آمد. و باز هم به یاد همان ودیعه باشیم. ودیعه ی انقلاب،که خدای متعال هیچ تعهدی نداده که آن را تا ابد برای ما نگه دارد.از کجا معلوم که اگر همین طور پیش برویم زمانی نرسد که شایستگی نظام اسلامی را از دست بدهیم و خدای متعال این نعمت بزرگ را از ما بگیرد؟

 وقتی انقلاب های بزرگ دنیا را بررسی می کنیم متوجه می شویم یکی از اساسی ترین عوامل شکست انقلاب ها پس از چند سال از شروع انقلاب، عدم انتقال ارزش ها و اصول انقلاب به نسل های بعد بوده است. شکی نیست که تا الان خدای متعال و حضرت ولی عصر(عج) پشتیبان این مملکت بوده اند. اما اگر ما نتوانیم اصول و ارزش های انقلاب را به نسل های بعد منتقل کنیم به جایی خواهیم رسید که جامعه شایستگی این نعمت را نخواهد داشت. هرچند ممکن است از نظر خواننده این حرف خیلی گزاف باشد ولی حقیقت امر همان است که خدای متعال فرمود:

ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم

نسل سوم انقلاب

نصیری پور


[ دوشنبه 92/11/21 ] [ 4:58 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]

با نزدیک شدن به پایان تابستان، کم‌کم حال و هوای درس و مدرسه به مشام می‌رسد. اما مثل این که امثال بعضی ها خواب هایی دیده اند. آن هم از نوع اضغاث احلامش   .ظاهر قضیه این است که بعضی ها بعد از سی و اندی سال ، تازه از خواب زمستانی بیدار شده اند و فریاد وافرهنگا سر داده اند.نمی دانم زمانی که سیل آمد و بنای فرهنگ مملکت را لرزاند و خسارت ها بر قلب و جان مردم نشاند ،کجا بودند این آقایانی که امروز داعیه دار دلسوزی مملکت را دارند؟ حال آقایان از خواب خرگوشی خود بیدار شده اند و خود را در بین نسل سومی هایی می بینند که از انقلاب و معمار کبیرش ، جز عکس هایی در تلویزیون و افسانه هایی در ذهن چیزی به خاطر نمی آورند. نسل سومی هایی که چوپان دروغگو و دهقان فداکار را شاید بهتر از خمینی کبیر بشناسند.این ها را گفتم که بعضعدم ذائقه سازی=کار فرهنگی وارونهی ها فکر نکنند قلب و ذهن بعضی از نوجوانان و جوانان ایرانی یک شبه تغییر کاربری داده.

  به هر حال بعد از مدت ها خبرهایی رسیده که امسال لوازم التحریر با عکس هایی از شخصیت های ایرانی به بازار عرضه می شود. به قول خودشان الان دیگر توپ در زمین پدر و مادرهایی است که تا الان هنگام خرید نوشت افزار برای بچه هایشان، به جای جیبشان بیشتر به دلشان فشار می آمد و از دیدن عکس‌ها و طرح‌های نافرم نقش بسته بر روی کیف و دفتر و جامدادی‌ها حرص می‌خوردند.ثنا و ثمین و سینا از مهمترین شخصیت های خلق الساعه ای هستند که قرار است جای باربی و مرد عنکبوتی و ... را برای بچه ها پر کنند. البته شخصیت های شکرستان و ننه قمر(!؟) هم جزو طرح هایی هستند که قرار است جلد دفتر و کتاب ها را منقش کنند.این اتفاق آن قدر عجیب و بی سابقه بود که صدا و سیما هم نتوانست ذوق زدگی خود را پنهان کند و چند روز متوالی آن هم در چندیدن بخش خبری از این پدیده ی نادر گزارش تهیه کرد. از بین همه ، یک نفر بود که حرف حساب می زد:اول باید ذائقه سازی کرد.  

حال جای این سوال از بعضی ها وجود دارد که آیا ندیدید که شخصیت هایی مثل مرد عنکبوتی و شرک و بنتن و... بعد از چند سال شدند شخصیت های محبوب بچه ها؟ ندیدید که اول از یک کارتون یا فیلم شروع شد،بعد بازی آن شخصیت به بازار آمد،بعد عکسش روی کیف و دفتر بچه ها جا خوش کرد؟ واقعا این جریان سازی را ندیدید؟ ندیدید که فرایند این فرهنگ تحمیلی چند سال طول کشید؟ آیا واقعا شهدا و مخصوصا شهدای هسته ای و شخصیت های بزرگ تاریخ ایران،برای بچه های ما شناخته شده هستند که حال بتوانند جای شخصیت های کارتن های خارجی را برای آن ها بگیرند؟ وقتی پتانسیل ساخت انیمیشن هایی مثل "شکرستان" و "پیام راشل کوری" در کشور وجود دارد چرا استفاده نمی شوند؟ غیر از این است که همین شکرستان توانسته ذائقه ی بچه ها را تا حد خوبی عوض کند؟ پس چرا کارهای این چنینی را ادامه ندهیم؟! دغدغه و درد فرهنگ درست و به جا.اما نباید مثل کسی عمل کرد که غصه ی بیماران را می خورد ولی بدون علم طبابت ، نسخه تجویز میکند. طبابت راه و چاه دارد آقا. البته که آن طبیب هم بعد از مدتی که عده ای را ناقص الخلقه کرد ،طبق تجربه نسخه های بهتری خواهد نوشت ولی چه فایده؟

با همه ی اینها انشاالله اینکار با استقبال خوبی مواجه شود ولی مسئله این است که حکایت بعضی از کارهای فرهنگی امروز ما شده حکایت خاله خرسه.حکایت دغدغه مند بودن ولی عجولانه و بی مقدمه عمل کردن.حکایت همان کسی که می خواهد یک شبه ره صدساله برود. غافل از این که این ره که بعضی ها می روند به ترکستان است.

عدم ذائقه سازی=کار فرهنگی وارونه


[ پنج شنبه 92/6/7 ] [ 10:26 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]

نمی دونم چرا همیشه به من گیر میدن.

مگه راهبه های خودشون حجاب ندارن؟

آقایون محترم می شه بگید با خودتون چند چندید؟

 

 

مشکل حجاب مسلمانان است نه روپوش های راهبه های مسیحی


[ دوشنبه 92/6/4 ] [ 5:49 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]

در پیچ و خم زندگی های ما خیلی اتفاق می افتد که یادمان می رود،نیامده ایم که بمانیم.یادمان می رود که باید برویم. یادمان می رود که باید روزی هرچه جمع کرده ایم رها کنیم و برویم. همین چند روز پیش بود که سوار هواپیما شدم. هواپیمای رنگ و رو رفته ای به نظر می رسید. به سختی از زمین بلندشد و تن لشش را به سختی از زمین جدا کرد.ضربان قلب من شروع به تند شدن کرد.

به پایین نگاه می کردم. ارتفاع بیشتر شدن همان و تلوتلو خوردن غول آهنی همان. نگاه من بود که از بالا به پایین دوخته بود،هواپیما بود که تکان تکان می خورد و دل من که شهرآشوب بود. اندکی بعد تکان ها بیشتر و بیشتر شد. با این که ارتفاعی برای زیاد شدن نمانده بود ولی تکان ها کم نشدند. اضطراب را می دیدی که بر چهره ها موج می زند. تکان ها گویا قصد ساکت شدن نداشتند. فکر کنم نزدیکتر از این به خدا نمی شد.به همین خاطر بود که گویا این آیه بر ذهنم وحی شد:

فَإذا رَکِبوا فی الفُلک دَعوا الله مخلصینَ له الدین فَلما نَجاهُم إلی البر إذا هُم یُشرکون

هنگامی که سوار برکشتی شوند،خدا را با اخلاص می خوانند و غیر او را فراموش می کنند،اما هنگامی که خدا آنان را نجات داد و به خشکی رساند،باز مشرک می شوند.

صدایی در گوشم زمزمه می کرد: هر گاه کارد به استخوانمان رسید یادمان می آید که خدایی هم داریم و هرگاه نجاتمان داد باز همان آش و همان کاسه.شتر دیدی ندیدی. اصلا ما نبودیم که خدا را صدا کردیم و هزار نذر و نیاز که اگر ما را نجات دهی ال می کنیم و بل می کنیم.

گفتم که خدایا این بار قول میدهم. از آن مردانه هایش و باز یادم آمد که إذا هُم یُشرکون

در همین حالات خود غرق بودم که صدایی از بلنگو می گفت جای نگرانی نیست.بعد از عبور از این منطقه جوی ، وضعیت بهتر خواهد شد.

-

-

وقتی پاهایم زمین را لمس کرد، از خود پرسیدم : مومن می مانی یا باز هم کفران می کنی؟

کل نفس ذائقه الموت 

 


[ سه شنبه 92/5/8 ] [ 9:9 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]

... و اما صدای من 

وبلاگی برای تلنگر زدن به کسایی که حواسشون نیست که دارن چه گندی میزنن؟

وبلاگی که حرف دل خیلی ها رو  می زنه.

صدای من یعنی :

یه جایی لازمه فریاد بزنی      تا طرف مقابلت از خواب غفلت بیدار بشه                                                                                      

یه جایی باید معمولی حرف بزنی      چون طرف مقابلت یه آدم خوش فهمه                                                                             

و یه جایی هم باید آروم حرف بزنی           چون با داد و هوار کاری درست نمیشه                                                                    

و البته یه جایی باید خیلی آروم حرف بزنی وگر نه.....( خودت و وبلاگت باهم فیلتر میشید)

صدای من، وبلاگی برای رساندن صدای حق طلبان

من از اون آدم هایی هستم که دوست ندارم کشورم جزء کشورهای بدبخت ، بیچاره باشه

چه از لحاظ مادی  ،   چه از لحاظ معنوی   وچه از لحاظ فرهنگی....


[ چهارشنبه 90/5/26 ] [ 5:47 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]
.: Weblog Themes By themzha :.

معرفی وبلاگ

صدای من صدای شماست. صدای کسانی که برای انتقاد خود به دنبال تریبون می گردند.صدای کسانی که هنوز هم امیدوارند. امید به انقلابشان،امید به مردم و مملکتشان و امید به آینده ای که روشن است.********** این وبلاگ، پایگاه اینترنتی بسیج دانشجویی دانشکده نفت آبادان می باشد. تمامی اطلاعیه ها و آرشیو نشریات امید ، در این وبلاگ قرار گرفته و مسئولیت آن با نهاد مذکور می باشد.ضمنا کپی مطالب با درج منبع بلامانع می باشد.
آمار بازدیدها


بازدیدهای امروز: 14
بازدیدهای دیروز: 15
مجموع بازدیدها تاکنون: 141296