سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای من(بسیج دانشجویی دانشکده نفت آبادان)
 

تابستان سال 2001 میلادی.شب بود و در محله هاروارد بودم.جایی با تابلوی دانشگاه هاروارد رو به رو نشدم،اما کافه هایی دیدم به اسم هاروارد.بوتیک هایی به اسم هاروارد.متعجب جلوتر رفتم.ساختمان هایی با معماری فوق العاده قدیمی.اما هیچ نشانی از دانشگاه نبود.ساعت از ده شب گذشته بود،اما خیابان ها همچنان شلوغ بود.مملو از جوان.جوان هایی که دور میزهای کافه های خیابانی نشسته بودند و گپ می زدند.دانشجوهایی که کف پیاده رو ولو شده بودند و زیر نور چراغ خیابان تکالیفشان را می نوشتند.پسرکی که گیتارش را به دست گرفته بود و در ایوان خانه اش که مشرف به خیابان بود آواز می خواند و ساز می زد...و من متعجب نگاه می کردم که پس کجاست آن دانشگاه عظیم و قدیمی.آن مهد علوم انسانی ینگه دنیا...عاقبت دل به دریا زدم و از جوانی که از کافه ای بیرون می آمد پرسیدم:این دانشگاه هاروارد کجاست؟خندید و گفت:همین جا که ایستاده ای!طبقه بالای کافه را نشان داد،آپارتمانی که چراغ هایش روشن بود.گفت این کلاس فلسفه پروفسور مک آرتور است که با رضایت استاد و دانشجو این ساعت شب برگزار می شود.آن جوان که تازه هم صحبت گیر آورده بود،تا بعد از نیمه شب دانشگاه را به من نشان می داد...آن در را نگاه کن کنار سالن بیلیارد،آن دفتر دانشکده منطق است.طبقه بالای آن رستوران دانشکده جامعه شناسی است.دیوار به دیوار فروشگاه لوازم التحریر،کتابخانه عمومیست.پروفسور فلانی در این خانه زندگی می کند.پروفسور بهمانی که حتما" اسمش را شنیده ای،همسایه من است...گفت و گفت و گفت و من چهارشاخ مانده بودم که این چه هارواردی است؟...هاروارد یک دانشگاه نیست،یک محله است.با همه مشخصات یک محله.از کفاشی تا قصابی تا کلاس درس.از روزنامه فروشی تا مغازه فروش نوشت افزار تا کتابخانه عمومی.از گدا تا راننده تاکسی تا استاد دانشگاه...و تازه اگر هاروارد محله است،برکلی در شمال سانفرانسیسکو شهر است!

بخشی از حرف های رضا  امیرخانی در کتاب «نشت نشا»

«نشت نشا» جستاری است در پدیده ی فرار مغزها نوشته رضا امیرخانی؛نویسنده ای که فارغ التحصیل صنعتی شریف است و پس از بازگشت از یکی از سفرهای امریکا، این کتاب را می نویسد.امیرخانی به سبک و سیاق مخصوص به خودش، پدیده فرار مغزها را تحلیل و بررسی کرده و از زاویه ای متفاوت به این مبحث و بسیاری از مباحث در حوزه های مختلف دانشگاهی پرداخته است. وی با توجه به سفرهایی که به آمریکا داشته است، گاه مقایسه هایی نیز در این باب کرده، که فهم مطالب را آسان تر می کند.امیرخانی، تلاش می‌کند موضوع را از بالا ببیند و از «زمین»ی که نظام آموزشی ما بر آن بنا شده و دارد در آن «نشا» می‌کارد بگوید. نویسنده در این اثر از « علم ترجمه ای» می‌گوید. از «علم بومی» و «نظامِ آموزشیِ بومی»، بعد هم «ضعف در علوم انسانی» را به رخ می‌کشد و یادآوری می‌کند که هرچه می‌کشیم، از این ضعف است... شیوه نگارش کتاب، خواندنی و دوست داشتنی است، وقتی شروع کنید به خواندن به سختی می توانیداین کتاب100صفحه ای را زمین بگذارید. طنز ظریف و خوشایندی که در نوشته های امیرخانی وجود دارد، در این کتاب هم مشاهده می شود.شاید خواندن این اثر بت دانشگاه و نظام آموزشی کشور رادر نظر شما بشکند؛از این رو، اگر در درمقام استاد و یا دانشجو هستید،شما را به خواندن این اثر دعوت می کنم.

پ ن 1:برای سفارش این کتاب می توانید به شماره 09390963781 پیامک بزنید.

پ ن 2 :برای مطالعه کتاب می توانید به کتاب خانه شهید آوینی در انتهای بخش زبان مراجعه کنید.


[ چهارشنبه 94/1/12 ] [ 7:29 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]
.: Weblog Themes By themzha :.

معرفی وبلاگ

صدای من صدای شماست. صدای کسانی که برای انتقاد خود به دنبال تریبون می گردند.صدای کسانی که هنوز هم امیدوارند. امید به انقلابشان،امید به مردم و مملکتشان و امید به آینده ای که روشن است.********** این وبلاگ، پایگاه اینترنتی بسیج دانشجویی دانشکده نفت آبادان می باشد. تمامی اطلاعیه ها و آرشیو نشریات امید ، در این وبلاگ قرار گرفته و مسئولیت آن با نهاد مذکور می باشد.ضمنا کپی مطالب با درج منبع بلامانع می باشد.
آمار بازدیدها


بازدیدهای امروز: 0
بازدیدهای دیروز: 7
مجموع بازدیدها تاکنون: 141610