سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای من(بسیج دانشجویی دانشکده نفت آبادان)
 

آوازه کارآمد بودن و تخصص محوری دانشگاه صنعت نفت در سنوات پیش به گوش همگان رسیده است ولی با مقایسه آن سطح علمی با وضعیت علمی حاکم بر دانشگاه کاری جز غبطه خوردن عایدمان نمی شود، البته در این بین عدم تلاش کافی خود ما در پیشرفت و جهاد علمی قابل انکار نیست ؛ اما شاید مهم ترین دلیل این نارضایتی ها از دانشگاه، کمبود یا در دسترس نبودن دلسوز واقعی در دانشگاه باشد. که صد البته باید به ریشه کاوی این علت پرداخت که چه شده است ، حرکتی کارآمد برای تغییر و تحول سیاست های علمی حاکم بر دانشگاه صورت نمیگیرد ، یا اگر هم حرکتی باشد به دلیل اختلاف سلیقه هایی که گاها به نظر شخصی مبتلا می باشد ! حمایتی صورت نمیگیرد.

سخن به درازا نکشد ، مطالبه و خواست تمامی دانشجویان این دانشگاه ، رسیدن به سطح علمی می باشد که دانشجو هنگام فارغ التحصیل شدن از دانشگاه ، واقعا احساس کند که یک مهندس متخصص و واقعی از دانشگاه فارغ می شود ، که در همین راستا  از مسئولین انتظار می رود چاره ای بیندیشند .


نکته ی دیگر این که مسئولین وزارتی و تا حدودی دانشگاهی، به مجموعه دانشگاه صنعت نفت،بگونه ای که برطرف کننده مشکلات صنعت باشد، نگاه نمی کنند، و دانشگاه را آن طور که باید، تامین کننده فناوری و برطرف کننده نیاز علمی و فنی خود نمی دانند.نتیجه این می شود که به رغم هزینه های زیادی که برای دانشجو  می شود، همچنان فارغ التحصیلان ما به عنوان تامین کننده نیاز صنعت شناخته نمی شوند. البته این دیدگاه مسئولین وزارتی هم به سیستم آموزشی دانشگاه و سخت گیری های علمی- آموزشی مربوط می شود که طبیعتا وقتی امیدی به دانشگاه نداشته باشند،برای ایجاد تغییرات در سیستم آموزشی، تلاشی نخواهند کرد.همین می شود که به جای تکیه بر توان داخلی مجبوریم دست نیاز جلوی خارجی ها دراز کنیم    .

نکته آخر این که در این شماره تلاش کرده ایم، تا با دیدگاه واقع بینانه به نقد مسائل بپردازیم و امیدواریم که موجبات کدورت هیچ یک از مسئولین محترم را فراهم نکند    .

"امید"است که با توجه کافی مسئولین محترم ،به نقدها و نظرات مطرح شده، تغییرات موثری را در مجموعه ی آموزشی دانشکده و دانشگاه شاهد باشیم .

 


 


[ چهارشنبه 94/1/12 ] [ 7:31 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]

تابستان سال 2001 میلادی.شب بود و در محله هاروارد بودم.جایی با تابلوی دانشگاه هاروارد رو به رو نشدم،اما کافه هایی دیدم به اسم هاروارد.بوتیک هایی به اسم هاروارد.متعجب جلوتر رفتم.ساختمان هایی با معماری فوق العاده قدیمی.اما هیچ نشانی از دانشگاه نبود.ساعت از ده شب گذشته بود،اما خیابان ها همچنان شلوغ بود.مملو از جوان.جوان هایی که دور میزهای کافه های خیابانی نشسته بودند و گپ می زدند.دانشجوهایی که کف پیاده رو ولو شده بودند و زیر نور چراغ خیابان تکالیفشان را می نوشتند.پسرکی که گیتارش را به دست گرفته بود و در ایوان خانه اش که مشرف به خیابان بود آواز می خواند و ساز می زد...و من متعجب نگاه می کردم که پس کجاست آن دانشگاه عظیم و قدیمی.آن مهد علوم انسانی ینگه دنیا...عاقبت دل به دریا زدم و از جوانی که از کافه ای بیرون می آمد پرسیدم:این دانشگاه هاروارد کجاست؟خندید و گفت:همین جا که ایستاده ای!طبقه بالای کافه را نشان داد،آپارتمانی که چراغ هایش روشن بود.گفت این کلاس فلسفه پروفسور مک آرتور است که با رضایت استاد و دانشجو این ساعت شب برگزار می شود.آن جوان که تازه هم صحبت گیر آورده بود،تا بعد از نیمه شب دانشگاه را به من نشان می داد...آن در را نگاه کن کنار سالن بیلیارد،آن دفتر دانشکده منطق است.طبقه بالای آن رستوران دانشکده جامعه شناسی است.دیوار به دیوار فروشگاه لوازم التحریر،کتابخانه عمومیست.پروفسور فلانی در این خانه زندگی می کند.پروفسور بهمانی که حتما" اسمش را شنیده ای،همسایه من است...گفت و گفت و گفت و من چهارشاخ مانده بودم که این چه هارواردی است؟...هاروارد یک دانشگاه نیست،یک محله است.با همه مشخصات یک محله.از کفاشی تا قصابی تا کلاس درس.از روزنامه فروشی تا مغازه فروش نوشت افزار تا کتابخانه عمومی.از گدا تا راننده تاکسی تا استاد دانشگاه...و تازه اگر هاروارد محله است،برکلی در شمال سانفرانسیسکو شهر است!

بخشی از حرف های رضا  امیرخانی در کتاب «نشت نشا»

«نشت نشا» جستاری است در پدیده ی فرار مغزها نوشته رضا امیرخانی؛نویسنده ای که فارغ التحصیل صنعتی شریف است و پس از بازگشت از یکی از سفرهای امریکا، این کتاب را می نویسد.امیرخانی به سبک و سیاق مخصوص به خودش، پدیده فرار مغزها را تحلیل و بررسی کرده و از زاویه ای متفاوت به این مبحث و بسیاری از مباحث در حوزه های مختلف دانشگاهی پرداخته است. وی با توجه به سفرهایی که به آمریکا داشته است، گاه مقایسه هایی نیز در این باب کرده، که فهم مطالب را آسان تر می کند.امیرخانی، تلاش می‌کند موضوع را از بالا ببیند و از «زمین»ی که نظام آموزشی ما بر آن بنا شده و دارد در آن «نشا» می‌کارد بگوید. نویسنده در این اثر از « علم ترجمه ای» می‌گوید. از «علم بومی» و «نظامِ آموزشیِ بومی»، بعد هم «ضعف در علوم انسانی» را به رخ می‌کشد و یادآوری می‌کند که هرچه می‌کشیم، از این ضعف است... شیوه نگارش کتاب، خواندنی و دوست داشتنی است، وقتی شروع کنید به خواندن به سختی می توانیداین کتاب100صفحه ای را زمین بگذارید. طنز ظریف و خوشایندی که در نوشته های امیرخانی وجود دارد، در این کتاب هم مشاهده می شود.شاید خواندن این اثر بت دانشگاه و نظام آموزشی کشور رادر نظر شما بشکند؛از این رو، اگر در درمقام استاد و یا دانشجو هستید،شما را به خواندن این اثر دعوت می کنم.

پ ن 1:برای سفارش این کتاب می توانید به شماره 09390963781 پیامک بزنید.

پ ن 2 :برای مطالعه کتاب می توانید به کتاب خانه شهید آوینی در انتهای بخش زبان مراجعه کنید.


[ چهارشنبه 94/1/12 ] [ 7:29 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]

با سلام خدمت همه ی دوستان و هم دانشکده ای های عزیز.نشریه ی امید با همه ی سختی ها و ناملایمتی ها به شماره پنجم رسید.در این شماره تلاش کردیم  بر روی مسائل علمی- آموزشی تمرکز کنیم و با استفاده از نتیجه ی نظر سنجی ،به نقد مسائل علمی- آموزشی دانشکده بپردازیم.لازم به ذکر است که مطالب این شماره به دور از هرگونه غرض ورزی و فقط به نیت اصلاح وضع وخیم آموزشی دانشکده نوشته شده و هیچ متنی چاپ نشده مگر به "امید" این که مسئولین محترم مطلع باشند و ان شاا... ترتیب اثر بدهند. از همه ی دوستانی که با نظرات و پیشنهاداتشان یار و همراه ما در تهیه ی این شماره بودند کمال تشکر را دارم.امیدوارم که برای شماره های آینده از نظرات و پیشنهادات بقیه ی هم دانشکده ای ها و حتی مسئولین محترم ،بهره ببریم.


[ چهارشنبه 94/1/12 ] [ 7:27 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]

نوبت به انجمن علمی که رسید...کف گیرها به ته دیگ خورد

همون طور که می دونید؛ دانشکده نفت آبادان یکی از فعال ترین و پویاترین محیط های علمی- آموزشی کشوره؛ اخیراً هم تعدادی از هم دانشکده ای های دغدغه مند، به فکر انتشار یه نشریه ی علمی افتاده بودن و به همین خاطر ،سراغ معاون محترم فرهنگی دانشکده رفتن. اما متاسفانه باهاشون مخالفت شد. راستش وقتی ما هم این خبر رو شنیدیم از تعجب داشتیم مثل پینوکیو می شدیم. آخه چه دلیلی داره، توی یه دانشکده ای که یکی یه دونه باشه و یه تنه رشد علمی کشور رو مثبت کرده باشه،به نشریه اونم نشریه ی علمی مجوز ندن؟؟؟؟ خلاصه بعد از پی گیری ها متوجه شدیم که دلیل اصلی مخالفت کف گیریه که به ته دیگ دانشکده خورده.همین هم باعث شده بود صدای بعضی بچه ها در بیاد که آهاااای نفس کش، چرا به نشریه ی امید nمیلیون اوشلوق بودجه می دید و متن سپید رو با برگه های گلاسه با m میلیون اوشلوق مجوز می دید ولی نوبت نشریه علمی که رسید..... .راستش رو بخواید حرف بچه های انجمن علمی حقه و اولویت با کارهای علمیه. ما هم که دیدیم اوضاع اینجوریه ،احساس کردیم که باید ازین تریبون حرفشون رو به گوش مسئولین برسونیم. آخه چه معنی داره اوشلوق اوشلوق تو دانشکده اسراف بشه؛ ولی نشریات علمی چاپ نشن ؟؟؟ مسئولین محترم خواهشا بودجه رو احتکار نکنید.

اردوهایی که با کمترین بودجه برگزار می شوند...

تو مطلب قبلی بحث از وضعیت بودجه شد؛ بد نیست اشاره کنیم به وضعیت بودجه ای تشکل ها.اردوهای فرهنگی- زیارتی قم و مشهد معمولا هرساله توسط بسیج دانشجویی و جامعه اسلامی برگزار می شن. اما برگزاری امسال این اردوها به دلایل مالی با مشکلات زیادی مواجه شده بود. اون قدر مسائل مالی حاد شده بودن که اردوها تا مرز کنسل شدن پیش رفتن.با این اوضاع اسفناک آدم می مونه که آخه مگه دانشکده ی ما چندتا تشکل داره که برای همینا هم بودجه نداریم؟ اون وقت انتظار دارن جو دانشکده مرده نباشه... .انتظار دارن آدم تو شهر غریب دور از خونواده افسردگی حاد نگیره.آخه یه نفر مسئول تشکل درگیر چندتاکار می تونه باشه؟ برنامه ها و هماهنگی های اردو رو انجام بده یا پاشنه ی در اتاق امورمالی رو از جا بکنه یا موبایل معاون فرهنگی دانشگاه رو بسوزونه؟ شایدم با این شرایط بهتر باشه بره بشینه سر درس و مشقش و منتظر بمونه تا معاون فرهنگی دانشگاه ایده بده؛خودش هم اجرا کنه؛ شاید تونست جو دانشکده و دانشگاه رو یکم عوض کنه.ای کاش دکتر هاشمی معاونت فرهنگی و معاونت دانشجویی رو باهم ادغام نمی کرد.آخه یکی نیست بگه نخود و لوبیا که هیچ ربطی به مسائل فرهنگی ندارن، چرا باید با هم ادغام بشن؟ خوب نتیجش می شه اینی که می بینیم.پی نوشت:شاید بعضی ها از کمبود بودجه میلیونی سلف دانشکده تو سال گذشته خبر داشته باشن. امیدواریم درسال جدید مسئولین محترم دقت ها رو بالا ببرن و شاهد این همه اسراف نباشیم.

مدیرگروه محترم

سکانس اول: جمعی از دانشجویان یک رشته ی خاص که از دست مدیرگروه  خود عصبانی بودند، ریاست دانشگاه را در محوطه دانشکده ملاقات کردند و پس از اظهار دلایل متعدد، خواستار برکناری این شخص شدند.

سکانس دوم: نظرسنجی پیامکی نشریه امید با موضوع مشکلات علمی- آموزشی دانشکده انجام می شود. به نظر شما مهم ترین مشکل علمی- آموزشی دانشکده ما چیست؟

به نظر شما تو سکانس سوم چه اتفاقی می افته؟

سکانس سوم:یک مدیرگروه محترم که اتفاقا هیچ گونه حساسیتی روی انتقاد ندارد و البته به خاطر همین انتقادپذیری بالا محبوبیت بالایی دارد ، برگه نظرسنجی نشریه امید را که در ساختمان مهندسی به دیوار چسبانده شده بود،.......با حالت عجیبی از دیوار کند.

پی نوشت: تحریریه نشریه امید برای بالا بردن آستانه ی تحمل مدیرگروه مذکور- که البته هنوزهیچ انتقادی نه از او و نه از هیچ کس دیگر نشده بود- یک برگه نظرسنجی دقیقا درجای قبلی چسباند.

متأهلانی که گوششان از "بودجه نداریم" پر شده است.

قضایای خوابگاه متاهلی چندین ساله که دغدغه ی اصلی متأهلین دانشکده ی ماست و قدمت تاریخی داره. طبق تحقیقات تحریریه نشریه امید ،قدمت این قضیه، اگه به اندازه قدمت دانشکده نباشه ، مطمئنا کمتر نیست.از نسخه های خطی به جا مونده از زمان تاسیس دانشگاه، این طور استنباط می شه که از زمان تحصیل شهیدتندگویان در اینجا، این مسئله مطرح بوده و تا الان هم حل نشده باقی مونده.البته تو سال های اخیر هم تحرکاتی انجام شده، مثلا در زمان ریاست قبلی دانشگاه، به واسطه ی اعتراض متأهلین دانشکده، قرار شد یه کارایی انجام بشه و طی یک نظر عجیب، قرار شد خوابگاه بهار رو به خوابگاه متاهلی تبدیل کنن. از اون موقع دوسالی میگذره و خوابگاه بهار همچنان رو به فرسایش و متأهلین هم همچنان به دنبال اتاقکی برای زندگی درکنار خانواده.... . مسئولین محترم ستادی، دانشکده آبادان چه فرقی با اهواز دارد که این قدر درحق دانشجویانش باید تبعیض شود؟ اگرفرزندان شما کیلومترها با همسرخود فاصله داشتند و دوسه ماه یک بار می توانستند به دیدار وی بروند، شما باز هم این گونه خونسرد بودید؟ 


[ سه شنبه 94/1/11 ] [ 11:33 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]

پیامک های شماره چهارم نشریه امید

0918……4978

سلام.آقازاده یعنی نشریه شما.

تحریریه:ممنون از لطفتون.احتمالا با این شرایط باید منتظر باشیم که مثل آقازاده معروف مارو هم به چندسالی زندان محکوم کنن.

0915……4674

عکس روی جلدش خیلی قشنگه.

0913…..2600

خیلی به موضوع آقازاده پرداخته شده. قسمت اول فرهنگی خوب نبود تو شعر هم دوباره به موضوع آقازاده پرداخته شده. طرح جلد هم خوب نبود.

0936…..2724

نشریه این سری فوق العادست.خیلی عالی شده. طراحیشم فوق العادست.

0933…..5505

سلام- بهترین و پاستوریزه ترین کلمه ای که می تونم برای نشریتون بگم اینه:افتضاح. معلومه خیلی عجله ای چاپش کردید. معلومه قبلش یه نفر هم نخونده که ویراستاریش کنه.

تحریریه: اشکالتون کاملا وارده . شرایط چاپ شماره قبلی خیلی عجله ای بود.سعی کردیم تو این شماره این اشکالات وجود نداشته باشه.

0911…..3594

بخش فیلم به نظرم جالب نیومد.راجع به آقازادگی زیادگفته شده.بخش کتاب هاش خیلی خوب بود.مقایسه ی بین جوانان دیروز و امروزهم خوب بود.

0939……6645

خواهشا سعی کنید بیشتر اخبار دانشکده رو درج کنیدو در ضمن انتقادات از دولت کمی منصفانه تر باشد خصوصا در بحث وزارت خارجه.

0916……1406

احساس می کنم تو هر شماره یه چیز بیش از حد پررنگ می شه. مثلا یه شماره دولت،وزارت نفت،آقازاده... . اون شعر آخر هم که درمورد آقازاده بود، خیلی بد بود من چندبار خوندم ولی متوجه نمی شدم.

تحریریه:سیاست نشریه براینه که تو هرشماره روی یه موضوع خاص تکیه کنه و اون مطلب رو باز کنه.البته شاید ازنظر شما خیلی درست نباشه.

0912……6149

از دانشکده چه خبر خوب بود ولی زیادی کلی گویی کردید.به نظرم زنگنه رو بیشتر باید کوبید و ازش انتقاد کنید.مطلب مصطفی احمدی هم عالی بود ولی ای کاش بیشتر بهش فضا می دادید.

0913…..0278

درصورت امکان قبل از چاپ چند نفر این نشریه را بخوانندتا غلط های املایی آن تصحیح شود.درضمن علت عدم شفاف سازی مسائل دانشکده را جویام.


[ سه شنبه 94/1/11 ] [ 11:32 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]

نتیجه اولین نظرسنجی پیامکی نشریه امید

به نظر شما کدام گزینه مهمترین مشکل علمی- آموزشی دانشکده ماست؟

الف)سطح علمی اساتید و نحوه تدریس و ارزشیابی آنها :77 رای معادل 25.3%

ب)مدیرگروه ها:44 رای معادل 14.47%

ج)معاون آموزشی دانشکده: 69 رای معادل 22.47%

د)باندبازی: 64 رای معادل 21.05%

هـ)تنبلی و سستی دانشجویان: 50 رای معادل 16.44%

مجموع پاسخ هایی که به دست ما رسید 304  پاسخ بود.لازمه از همه ی هم دانشکده ای هایی که در نظرسنجی ما شرکت کردن؛ و به ما کمک کردن تا نقد بهتر و واقعی تری داشته باشیم تشکر کنیم.

و اما رنج نامه ی آموزشی

زمانی بود که دانشجویان دانشگاه ما گل سرسبد وزارت نفت بودند. زمانی بود که دانشگاه صنعت نفت به راستی حل کننده مشکلات فنی و نیروی مدیریتی صنعت نفت بود. آن سال ها خیلی دور نیست.همین 10سال پیش را اگر درنظر بگیرید، دانشجویان دانشگاه صنعت نفت به لطف اساتید شایسته و مدیریت صحیح آموزشی، با دانشگاه های برتر کشور مقایسه می شدند.مدت ها دانشجویان این جا در سمت های بالای وزارتی مشغول به کار می شدند. ولی اکنون.... مشکل را اگر از دانشجو بپرسیم بلافاصله می گوید تقصیر اساتید و مدیریت آموزشی است. ولی اگر از اساتید بپرسیم(البته اساتیدی که رکود علمی دانشگاه و خصوصا دانشکده را قبول دارند) جوابشان تنبلی دانشجویان است. ولی به راستی مشکل کجاست؟

مشکل اصلی کجاست؟

وقتی ما وارد سیستمی شده ایم که دانشجو با تفکر"من استخدام هستم"درس بخواند،به راحتی نتیجه چنین درس خواندنی مشخص است. چرا وزارت نفت از دانشجوی صنعتی شریف بیشتر از دانشگاه صنعت نفت استقبال می کند؟ کاملا واضح است که دانشجوی شریف برای وزارت نفعی دارد و ایده ای می دهد و بعضاً مشکلی را حل می کند.اما دراین سو دانشجوی صنعت نفت (البته نه همه ) دهان باز کرده و منتظر لقمه ی آماده ایست که در دهانش بگذارند و دو فک مبارک را هم بالا پایین کنند و او فقط قورت بدهد. شاید از این صحبت نتیجه بگیرید که مشکل اصلی دانشجو است و لی واقعیت این نیست.

برای دانشجو بت ساخته اند...

در دانشگاه، به دانشجو گفته شده که اگر گروهA   باشی از امتیاز استخدامی برخوردار هستی. دانشجو هم به هر طریق ممکن تلاش می کند تا گروهA بماند.این صحبت به این معنی نیست که نباید دانشجویان گروه بندی شوند،البته که وجود یک نظام انگیزشی برای دانشجو لازم است،ولی به شرطی که بر ملاک هایی بنا شده باشد که تنها دانشجویان تلاشگر را از بقیه تفکیک کند بلکه برای کار علمی هم  ایجاد انگیزه کند.ولی متاسفانه گروه بندی فعلی اینگونه نیست و اینجا درست جایی است،که بت نمره برای دانشجو تراشیده می شود. دانشجویی که فقط به فکر کسب نمره بالاتر است، هیچ الزامی نمی بیند تا بخواهد خود را به زحمت بیندازد و کار علمی بکند و یا دید صنعتی داشته باشد. ولی آیا دانشجو مقصر اصلی است؟خوب است این سوال پرسیده شود که مگر دانشجو چند تا استاد دیده که او را به کار و تلاش واقعی تشویق کنند؟ مگر دانشجو چند تا استاد لایق و شایسته را درک کرده که واقعا او را به کار بسته باشند؟ مگر غیر ازاین است که بعضی اساتید، از بعضی دانشجویان هم خسته تر هستند و وقتی ازآن ها سوالی پرسیده می شود، جوابشان این است: در امتحان نمی آید،لازم نیست بخوانید.

اساتید منفعل و غیر فعال ،دانشکده را به این روز انداخته اند...

تا همین سه چهار سال پیش هنوز اساتیدی بودند که دانشجو روی آن ها حساب می کشید و دلش به آن ها خوش بود. دلش خوش بود که سرکلاس نیاز نیست به خواندن رمان بپردازد. دلش خوش بود که کلاس استاد برایش کسل کننده نیست و بعد از کلاس واقعا چیزی به او اضافه شده.چرا باید به بهانه های واهی ، بعد از حکم سه سال پیش معاونت آموزشی دانشکده ، یکی یکی پای این اساتید از دانشکده ی ما بریده شود؟ چرا هیچ گاه پاسخ روشنی به این سوال داده نشده؟ چرا دروس بعضی اساتید محترم آن قدر متعدداست که هاج و واج می مانیم که تخصص آن شخص چیست که این همه دروس متعدد تدریس می کند؟ وهمیشه جواب این است که برای کم کردن هزینه ی اساتید و البته چون بلد است تدریس کند، اشکالی ندارد....!!!!

واقعا چرا؟؟؟

مجموعه ی آموزشی، چه اقدامی برای ارتقای علمی دانشکده انجام داده؟چرا برای تقسیم بندی پروژه ها به جای شایسته سالاری، پروژه ها با ساز و کار عجیب والبته ولع سیری ناپذیر بین اساتید تقسیم می شود؟ معاونت آموزشی چه برنامه ی قابل توجهی برای نخبه پروری داشته است؟ چرا برخی دانشجویان به اجبار باید با برخی اساتید پروژه بردارند؟ چرا دانشجویانی که می توانند نخبه باشند به خاطر برنامه ریزی های غلط به اعتیاد و .... کشیده شده اند؟بارها و بارها شاهد این بوده ایم که استاد یا مدیر گروهی به صراحت گفته که برو و فلان مطالب را از فلان جا کپی کن و من آن را به عنوان پروژه کارشناسی از تو قبول می کنم. متاسفانه برخی مدیرگروه های دانشکده ی ما علارغم حسن نیتشان ولی آن طور که باید ظاهر نشده اند و بعضا آن قدر بد عمل کرده اند که صدای دانشجویان  یک رشته به هوا رفته.... .و سوال دیگر این که چرا برخی مدیرگروه ها هیچ دید صنعتی به دانشجوی خود نمی دهند.

اما تنبلی دانشجویان

بدون شک یک پایه ی این وضعیت دانشکده ، تنبلی و راحت طلبی دانشجوهاست. دانشجوهایی که همیشه از لغو کلاس ها و امتحانها با روی باز استقبال می کنند و همیشه به دنبال تعطیلی های زودهنگام نوروزی هستند. دانشجوهایی که فقط به فکر نمره هستند و هیچ رغبتی برای شرکت در دوره های آموزشی انجمن علمی و ... ندارند.ولی مقصر این همه کوتاهی دانشجو ، مطمئنا خود دانشجو نیست و دلایل متعددی دارد که در متن های قبلی ذکر شد.

آزمایشگاه شهید شهریاری

آزمایشگاهی که مراحل ساخت و آماده سازی آن حدود پنج سال طول کشید و پروژه ای بود که تکمیل و راه اندازی آن برای ما دانشجویان مثل پروژه تکمیل زمین چمن دانشکده داشت به یک رویا تبدیل می شد. همانظور که می دانید این مرکز دارای بخش های مختلفی است که قسمت هایی از آن جهت آموزش و قسمت هایی هم جهت انجام کارهای تحقیقاتی و پروژه های دانشجویی می باشد.که بحث ما بیشتر در مورد بخش های تحقیقاتی این مرکز است.

اولین انتقادها به اپراتورهای این آزمایشگاه وارد است که شامل مسئول خرید، مسئولین فنی  و اجرایی و چند نیروی امریه است.

1)روند تهیه مواد آزمایشگاهی لازم برای دانشجویان و محققین این مرکز یک روند فرسایشی است که گاهی اوقات یک یا دو ماه هم طول می کشد که در نهایت هم با پیگیری و دردسرهایی که خود دانشجو متحمل می شود مواد آزمایشگاهی تامین می شود.

2) روند نگه داری تجهیزات گرانقیمت این آزمایشگاه نیز بسیار جالب است بطوریکه دستگاهی که بسیار به نور حساس است و نباید کنار دیگر دستگاهایی که تولید نویز می کنند قرار گیرد،دقیقا زیر نور مستقیم و کنار دیگر دستگاه هایی که تولید نویز می کنند قرار می گیرد.وقتی هم تذکر می دهی فقط می گویند باشه ....

3) هنگامی که دستگاه های این مرکز خراب می شود و مشکل فنی پیدا می کند. به غیر از آقای اتمان زاده که در حد توان همکاری می کند هیچ کس مسئول نیست و وقتی هم به آن ها رجوع می کنی می گویند به ما چه؟ یا حالا بذار ببینیم چی میشه؟اکنون دستگاهی سه ماه است که منتظر است ببینه چی میشه؟.....

اصلا سوال اصلی اینجاست که چرا این تجهیزات اپراتور مشخصی ندارند که پاسخگو باشند؟

4) انتقاد بعدی به مسئولین دانشگاه وارد است، که چرا اعضای هیئت علمی و مدیر گروه ها هیچ مسئولیتی در این بخش های تحقیقاتی ندارند و بعضی از این اعضا، مخصوصا در گروه بازرسی فنی و گروه ایمنی و حفاظت فنی اصلا آگاهی ندارند چه تجهیزاتی در این مرکز وجود دارد. در حالیکه بعضی از این تجهیزات نیازمند تخصص لازم برای کاربری و نگه داری هستند. چرا بعضی از این اعضای هیئت علمی که برای پروژه گرفتن با دانشجویان ارشد کلی تلاش می کنند( که البته این تلاش ها سال قبل با حاشیه هایی بسیار عجیب و غریبی هم همراه بود که نمی خواهیم بیشتر به آن بپردازیم)  هیچ مسئولیتی در این زمینه ندارند؟

چرا مثل دیگر بخش ها که هرکدام در اختیار استاد مشخصی است مسئولیت  این بخش ها به کسی داده نمی شود مثل مدیر  گروه ها؟

همه می دانیم دانشکده ی نفت آبادان دارای دانشجویانی با پتانسیل و توان علمی بالایی هستند و می توان گفت از این نظر دانشکده ما مشکلی ندارد اما آیا خروجی دانشکده از نظر تولید علم و رفع مشکلات صنعت نفت با این سطح از ورودی همخوانی دارد؟ برای پاسخش بایستی به میزان فعالیت اعضای علمی و نیز امکانات ی که در اختیار دانشجویان قرار می گیرد رجوع کرد. ممنون

خطاب به ریاست محترم دانشگاه

یادمان هست روزی که دکتر هاشمی مسئولیت دانشگاه را به عهده گرفتند،در جلسه تودیع و معارفه که در وزارت نفت برگزار شد، دو مشکل در دانشگاه را مطرح کردند:

ایراد اول اینکه در تابستان رابطه دانشجویان با اساتید کاملا قطع می شود و دانشگاه عملا از کار می افتد و ایراد دوم اینکه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد برای دانشجویان این دانشگاه بسیار کسل کننده است. به دو نکته بسیار مهم و قابل توجه اشاره کرده اند؛ اما سوال: آیا برای حل این مشکلات،تاکنون چاره ای هم اندیشیده شده است؟


[ سه شنبه 94/1/11 ] [ 11:24 عصر ] [ سیروس ] [ ??? ]
<      1   2      
.: Weblog Themes By themzha :.

معرفی وبلاگ

صدای من صدای شماست. صدای کسانی که برای انتقاد خود به دنبال تریبون می گردند.صدای کسانی که هنوز هم امیدوارند. امید به انقلابشان،امید به مردم و مملکتشان و امید به آینده ای که روشن است.********** این وبلاگ، پایگاه اینترنتی بسیج دانشجویی دانشکده نفت آبادان می باشد. تمامی اطلاعیه ها و آرشیو نشریات امید ، در این وبلاگ قرار گرفته و مسئولیت آن با نهاد مذکور می باشد.ضمنا کپی مطالب با درج منبع بلامانع می باشد.
آمار بازدیدها


بازدیدهای امروز: 7
بازدیدهای دیروز: 18
مجموع بازدیدها تاکنون: 144465