صدای من(بسیج دانشجویی دانشکده نفت آبادان) |
چندتا مورد کوچولو هست که باید اصلاح بشه: رنگ روی جلد خیلی تو چشم می زنه. اگه یه رنگ روشن تر انتخاب کنی بهتره.مثل آبی فیروزه ای یاحتی سفید . متنی که زیر کاریکاتور پشت جلد اومده دوتا غلط املایی داره: اولی:پیش فراز و شیب باید بشه پرفراز و نشیب و مصیر بشه مسیر کاریکاتور شت جلد رو فکر کنم بشهبزرگترش کرد طوری که واضح تر باشه. زمینش هم سفید باشه بهتره. رنگ پشتش خیلی تو چشم می زنه. زیر امید روی جلد به جای پاییز 93 باید نوشته بشه شماره دوم آذر93 و اسامی نویسندگان و هیئت تحریریه هم بیاد روی جلد. درمورد مطلب برگزیده ی روز دانشجو:چند تا اصلاحیه باید انجام بشه:1- تیترش بشه:آیا سیبی از درخت می افتد؟ بعد همون جابر رضایی سرجاش بمونه ولی زیر تیتر این نوشته بشه: دلنوشته ی برگزیده ی روز دانشجو 2-اگه بشه یکم از فضای بالای نوشته کم کرد و فونتش رو یکی هم بزرگتر کنی بهتره. در مورد شعر: یه بیتش باید حذف بشه: اینا همه کشکه ول کن بریم تحصن یکم سروصدا و شر کن مطلبی که درمورد چرایی حمایت رهبری از مذاکرات بود خیلی خلاصه شده.باتوجه به اینکه قراره چهار صفحه دیگه اضافه بشه اگه بنظرت مناسب میاد تو اون صفحات اضافه شده بیارش اگه نه کلا حذفش کن. بهتره عکس ومکث هم بیاد تو یکی از صفحات اضافه شده. و شعر کل صفحه رو بگیره با فونت بزرگ تر. البته اگه حوصله ی این تغییرات رو داری. اگه «نوشته های شما» رو اضافه کردی که تو اسامی س.ک رو بنویس اگه اضافه نکردی از هیئت تحریریه حذفش کن. لطفا صحبت آقا رو درمورد مبارزه بافساد اگه شده خلاصه شدهولی اضافه کن. ممنون از وقتی که میذاری. یاعلی
[ دوشنبه 93/9/24 ] [ 8:17 صبح ] [ سیروس ]
[ ??? ]
سخن سردبیر بالاخره بعد از کش و قوس های فراوان شماره دوم نشریه ی «امید» هم چاپ شد. «امید» نشریه ایست برای آنان که هنوز «امید» دارند.«امید»وارند به آینده،«امید»وارند به کشور و مملکتشان؛به مردم خون گرم و ایثارگرش.«امید» به همانانی که جوشش خونشان ، آنان را به تلاش و کوشش برای میهنشان واداشته است. «امید» به تدابیر عاقلانه و «امید» به قدم های راسخ. «امید» به این که هنوز هم می شود صنعت وابسته ی نفت را خودکفا کرد.به شرط آن که از توانایی های جوانانمان نا«امید» نباشیم. «امید» این بار با طرحی نو و دیدی تازه به میان شما آمده است. «امید»وارم که«امید» ، روشنی قلب هایتان باشد و دلگرمی خانه هایتان و حتی خوابگاه هایتان. منتظر انتقادات و نظرات شما هستیم.
نشریه اُمید مدیر مسئول:امین بهرامی هیئت تحریریه و نظارت: محمد نصیری، سیدعلی موسوی،حسین نصیری پور ، نوید مهدی پور ، ابوالفضل زمانی ، س.ک و با تشکر ویژه از جابر رضایی
امید رو ترجیحا با خط نستعلیق روی جلد بنویس طوری که یه جورایی لوگو بشه برای نشریات بعدی.
[ سه شنبه 93/9/18 ] [ 11:29 عصر ] [ سیروس ]
[ ??? ]
اما اینکه این جمله را چه کسی گفته بماند برای بعد. ابتدا بیایید ببینیم چه گفته و سپس ببینیم که گفته. آیا واقعا قیام اباعبدا... الحسین علیهالسلام یک قیام غیرعقلانی بود؟ آیا یک قیام احساساتی بود؟ آیا عاشورا مظهر عشق بدون عقل است؟ (ر.ک.ب اینترنت؛ در جستجوی جمله بالا) بیایید نگاهی به عاشورا و پیش از آن بیندازیم. حسین علیهالسلام هنگام خروج از خانهی خود، مدینه، فرمود که وقتی میخواهند مرا در خانهام سر از بدن جدا کنند چه بهتر که به میدان بروم و با حماسه شهید شوم. اصلا خود شما بگویید؛ اگر برای شما راه دیگری به جز کشته شدن و سر بریده شدن نگذاشته باشند، آیا در خانه نشسته و به نماز و دعا مشغول میشوید یا به میدان رفته و به بهترین نحو ممکن حماسهسازی میکنید؟ کدام راه عقلاییتر است؟ وقتی دخترک دردانه حسین علیهالسلام به پدرش میگوید: «یا ابه! ردنا الی حرم جدنا، پدرجان! ما را به خانهی پدربزرگمان (مدینه) بازگردان» حسین علیهالسلام چه پاسخی میدهد؟ آیا میگوید: دختر! از این حرفها نزن! من عاشق خدا هستم و حتما باید کشته شوم و شما هم حتما باید اسیر شوید؟! پاسخ اباعبدا... چیست؟ یک پاسخ کاملا منطقی و عقلانی! میگوید: «هیهات لو ترک القطا لنام» یعنی اگر دشمن میگذاشت اصلا ما آواره نمیشدیم. یعنی اصلا راه دیگری وجود نداشت. این حرکت مظهر عشق عاقلانه است. از این عاقلانهتر چه که وقتی دشمن دارد به خانهات میآید تا تو را بکشد و بسوزاند و به اسیری ببرد، تو به سراغ دشمنت بروی و با او مبارزه کنی و سرِ گردنکش او را به خاک مذلت فرو آوری؟ اصلا به همین دلیل است که ایران اسلامی عزیز، به سوریه و لبنان و فلسطین و عراق و دیگر نقاط مظلوم دنیا کمک میکند تا با تروریستهایی که سر در آبشخور نظام استکباری دارد مبارزه کرده و نامشان را از صحنهی گیتی پاک کند. ایستادگی در مقابل استکبار کاملا عقلانی است، یعنی همان کاری که امام حسین علیهالسلام انجام داد. عقب نشینی نکردن در مقابل استکبار عقلانی است. «هیهات من الذله» عقلانی است. کوتاه نیامدن از حق خود عقلانی است. اگر کسی به ناحق، اموال شما را بدزدد و در مقابل اعتراض شما، سیلی به صورت شما بزند، شما سکوت میکنید و خانهنشینی اختیار کرده یا این که به بهترین صورت ممکن در مقابل آن زورگو ایستاده و حق خود را مطالبه کرده و سیلیِ خورده را جبران میکنید؟ اصلا به همین دلیل است که ایران اسلامی عزیز، از حق هستهای خود کوتاه نیامده و با تمام توان برای گرفتن حق خود تلاش میکند. کدام یک از این کارها عقلانی نیست؟ حال برویم به سراغ این که جملهی بالا از دهانِ نامبارکِ کدام بیعقلی بیرون آمده است. کاری ندارم که خیلیها او را یکی از تئوریسینهای اصلاحات میدانند. کاری ندارم که او یکی از دوم خردادیهایِ تیر است. کاری ندارم که در سال 88 از فعالان فتنه بوده و حتی دستگیر هم شده بود. کاری به این کارها ندارم. فقط بدانید که این شخصیت، یعنی سعید حجاریان، از مشاوران بلندپایهی محمد خاتمی، رییس جمهور اسبق، بوده است. جالب نیست که خیلی از دور و بریهای آقای خاتمی چنین نظراتی داشته و چنین حرفهایی زدهاند؟! کافی است جستجوی کوچکی دربارهی عدهای از افراد کمکدست آقای خاتمی انجام دهیم تا با نام افرادی چون سروش و کدیور و عبدی و گنجی و ابطحی و ... مواجه شویم. معصوم علیهالسلام میفرماید: «المرء علی دین خلیله» یعنی اگر میخواهی آدمی را بشناسی دور و بریهای او را ببین. از همینجا میشود آقای خاتمی را شناخت (گرچه کارهای ضدانقلابی ایشان حجت را در شناختشان تمام کرده است). و بعد از شناخت او انسان تاسف میخورد که عدهای بیعقل و نادان، در روز دانشجو، عکس امام عزیز و بزرگوار ما را وارونه گرفته و عکس شخصی چون خاتمی را بالا میبرند.
وا اسفاه به این بیعقلیها!!
لطفا عکس رو برش بزن جوری که دم طرف پیدا نباشه و از پایین هم برش بزن طوری که اسم سایت هم پیدا نباشه. ممنون [ سه شنبه 93/9/18 ] [ 10:0 عصر ] [ سیروس ]
[ ??? ]
دو هفته پیش بود که رئیس جمهور با شور و حرارتی خاص در جمع مردم گرگان اعلام کرد: «از وعدهای که به شما دادم و از راه خودم باز نخواهم ایستاد، دوران افراط و فضای امنیتی به سر آمده است.» بلافاصله پس از این سخنان بود که بسیاری از رسانهها از یک 16 آذر متفاوت در دومین سال استقرار دولت تدبیر و امید خبر دادند. دانشگاههای مهم سراسر کشور شاهد لغو سخنرانی چهرههای منتقد دولت در برنامههای روز 16 آذر بود ، شواهد امر حاکی از آن است که آقای روحانی نیز بمناسبت روز دانشجو در یک جمع گزینش شده به سخنرانی پرداخته اند، موضوعی که انصراف 5 اتحادیه اصلی دانشجویی کشور از حضور در این برنامه ی نمایشی را موجب شد. مشخص نیست علت نگرانی دولت و چهرههای اصلی آن از حضور در جمعهای دانشجویی و پاسخ به پرسشهای دانشجویان چیست، اما آنچه واضح است این است که ظاهرا دولتمردان دل خوشی از حضور در محافل دانشجویی ندارند. لغو سخنرانی همسر شهید علیمحمدی در دانشگاه هنر تبریز! لغو سخنرانی شریعتمداری در دانشگاه امیرکبیر لغو سخنرانی رسایی در دانشگاه صنعتی قم لغو سخنرانی پیام فضلی نژاد در دانشگاه اصفهان لغو سخنرانی سید محمود نبویان در دانشگاه آزاد اراک و... لغو سلسله سخنرانی های منتقدان دولت در دانشگاه های سراسر کشور در حالی صورت می گیرد که پیش از این رییس جمهور چندین بار بر لزوم سعه صدر، شنیدن سخنان منتقدان، روحیه نقد پذیری و ... تاکید کرده است و همزمان بسیاری از چهره های حامی دولت، اصلاح طلبان و ... به راحتی در دانشگاه های مختلف سراسر کشور حضور یافته و به ایراد نظرات خود می پردازند.اما اخبار عجیب روز دانشجوی امسال به این موارد ختم نمی شود و در حالی که از چند روز قبل اعلام شد آقای روحانی به مناسبت 16 آذر به دانشگاه علوم پزشکی ایران خواهد رفت، مسئولان برگزاری برنامه و وزارت علوم، اعلام کرده اند که حاضران این نشست تعدادی از برگزیدگان! سراسر کشور خواهند بود و فضایی برای بیان دیدگاه برخی فعالان نیز فراهم خواهد شد. همین طراحی عجیب برای جلسه رئیس جمهور و نمایشی بودن آن، موجب شده است تا اتحادیه های دانشجویی مختلف با صدور بیانه های متعددی اعلام کنند این نشست نمایشی و یک طرفه را تحریم کرده و در آن شرکت نخواهند. اتحادیه انجمن اسلامی مستقل: برای دفاع از آزاداندیشی در مراسم 16 آذر حاضر نمیشویم در بخشی از نامه این اتحادیه خطاب به روحانی آمده است: آیا خبر دارید که چیدمان سخنرانان جلسه شما منتسب به یک طیف سیاسی هستند و ظاهرا تصویری که قرار است در محضر شما از دانشگاه ارائه گردد، تصویری هم سو و بی انتقاد از سیاست های دولت است؟ آیا واقعا شما اینگونه می پسندید؟به نظر می رسد در دولت شما هم عده ای به دنبال تشکیل تشکل های دولت ساخته هستند. آیا خبر دارید که عده ای ورای قانون به اتحادیه های دانشجویی اجازه صحبت در جلسه شما را نداده اند و عده ای بدون مکانیزم های مشخص قرار است منویات برخی دولت مردان را با شما مطرح کنند؟ آیا واقعا شما اینگونه می پسندید؟ دفتر تحکیم وحدت: دولت خود را طرفدار آزادی بیان می داند اما دو سال است حاضر به شنیدن حرف دانشجویان نیست در بیانیه دفتر تحکیم وحدت خطاب به روحانی نیز آمده است: در آستانه 16 آذر امسال یعنی در دومین سال دولت یازدهم امیدوار بودیم که بالاخره اتحادیههای دانشجویی هم بتوانند پس از دو سال، نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود را از فضای موجود جامعه و عملکرد دولت جنابعالی در حضور شما و بدون واسطه به سمع و نظرتان برساند. اما متاسفانه این بار هم به مانند دفعات گذشته، با نمایندگان دانشجویی منتخب دولت برای سخنرانی به عنوان نمایندگان دانشجویان روبرو هستیم. روندی که امسال نیز شاهد آن هستیم هر چند که قابل انتظار بود، اما برای دولتی که خود را طرفدار آزادی بیان میداند مایه تاسف است. دولتی که با استفاده از تمام تریبونها به تبلیغ چهره انتقادپذیر خود میپردازد، اما دو سال است که فضای انتقاد را بر اتحادیههای دانشجویی بسته است. جامعه اسلامی دانشجویان: چرا فقط نورچشمی های دولت می توانند مقابل روحانی صحبت کنند؟ این رویه در صورتی است که انجمن اسلامی دانشگاه تهران تنها یک دفتر و نهایتا یک دانشگاه است و چون وابسته به جریان نور چشمی وابسته به اصلاح طلبان است امکان حضور و سخنرانی را پیدا میکند. بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی ایران: به احترام دانشجویان، از سخنرانی مقابل رییس جمهور خود داری می کنیم در همین راستا علیرضا امیرآبادی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی ایران نیز در گفتگو با فارس گفت: بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی ایران به احترام دانشجویان و جامعه دانشگاهی از سخنرانی و ارائه نقطه نظرات در حضور رئیس جمهور در مراسم 16 آذر انصراف داده است. اما... این ها گوشه ای از فضای امنیتی و محدودیت هایی است که اتفاق افتاده است. متاسفانه این رویه به دانشگاه صنعت نفت هم سرایت کرده به طوری که برای برگزاری بعضی برنامه ها و مراسمات و دعوت از سخنرانان ، مشکلاتی پیش پای تشکل های دانشجویی گذاشته می شود. برگزاری سخنرانی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی-جناب آقای صفار هرندی - یکی از این مصادیق است. برگزاری این مراسم با پیچ و خم های فراوانی روبه رو بود تا این که درآخرین لحظات مجوز این مراسم، آن هم به صورت مشروط صادر شد. مجوز دیرهنگام و همچنین محدودیت در انتخاب آزادانه ی موضوع سخنرانی باعث شد تا مراسم بااستقبال شایسته ای مواجه نشود. ولی یک سوال همچنان باقی است که آقای روحانی تا کی باید شاهد این رفتارهای امنیتی و تبعیضی باشیم؟ تاکی می خواهید به خاطر این که برخی حرف ها گفته نشود ، این فضا رابر دانشگاه ها حاکم کنید؟ شماادعا می کنید که یکی از مصادیق ضایع کردن حقوق مردم، جلوگیری از انتقاد و آزادی بیان است. چرا خلاف صحبت های خود، فضای دانشگاه ها رابه این سمت می کشانید؟ تاکی می خواهید مراسمات خود را به صورت ساختگی و با فضایی از پیش تعیین شده برگزار کنید؟ چرا آنچه را می گویید،عمل نمی کنید؟ و طبق فرموده ی خداوند: لم تقولون ما لا تعملون؟ جالب است با این که در حاشیه ی امنی که برای خودتان ساخته اید، ول کن این حرف های عجیب و غریبتان هم نیستید و به تازگی عده ای را تازه به دوران رسیده خواندید.و اما کلام آخر: آقای روحانی یادتان باشد؛ ادب مرد به ز دولت اوست. [ سه شنبه 93/9/18 ] [ 9:55 عصر ] [ سیروس ]
[ ??? ]
سپاس خدای را که به م فرصت زندگی داد،تا درین لحظه،بنگارم ،نگارشی را که شاید بنگارد روزگار مرا. شاید دلنشین شود و شاید به یادگار بماند و شاید... اجازه بده بیاد مدرسه... نه نمی نمی ذارم،آخه هنوز سنش نرسیده.... اگه بتونه صلاوات رو یاد بگیره کافیه آری این صدایی است که هنوز در گوشم می پیچد،حرف های ساده ی مادرم،در مدرسه ی روستاییمان و خواهش او از معلم برای رفتنم به مدرسه در سن 6 سالگی بود.البته برای آغاز، بلکه برای آشنایی و به تعبیر زیبای مادرم برای یادگیری صلوات... شاید آن روز که مادرم این حرف ها را بر زبان می آورد،نمی دانست روز دانشجو پیست و فکر نمی کرد روزی به آبادان بیایم و در دانشکده ی نفت درس بخوانم و نمی دانست HSE چیست؟ و هنوز هم همگان ندانند تعبیر زیبای مادرم که هنوز هم آنزمان را برایم تداعی می کند.با توجه به شرایط آن زمان روستایمان بهترین تعبیر بود و هنوز هم.... .بگذریم از شرایط سخت و مشکلات دوران مدرسه؛از گیرکردنمان در گل و لای به هنگام باران تا حمل کردن هیزم برای روشن کردن آتنش مدرسه که گاه از حمل کردنش درد می کشیدم و گاه از کوچکیش که معلم را عصبانی می کرد. بگذریم از زمانی که از گفتن این که می خواهم چیکاره شوم، خجالت می کشیدم. و نه با خلبان سروکار داشتم و نه خدارا شکر با جراح قلب. و اکنون فریاد می کشند حقمان را خورده اند. با اینکه آن زمان واژه ی دانشجو را نمی شناختم ولی خوب آنرا درک می کردم. ولی هرروز به یادگیری مشتاق تر می شدم. وهنوز صدای مادرم در گوش می پیچد.وقتی که به دبیرستان قدم نهادم، تازه متوجه دانشگاه و واژه ی زیبای دانشجو شدم و فهمیدم که هنوز راهی دراز درپیش دارم. عشق به ریاضی مرا به این سمت و سو کشید.سمت و سویی که نمی دانم مرا به کدامین راه می کشاند. ولی هرچه هست قدم هایم را محکم برمی دارم و نگاهم را وسیع تر خواهم کرد و به قول شاعر (فریاد خواهم زد در این شهر غریب) مثل زمانی که فریادهای درونی ام،مرا به تلاش وامی داشت و صدای مادرم هنوز درگوش می پیچد... . یاد آن روز ها، یاد گله و کشاورزی و یاد مردمان ساده و خوش دل روستایمان با همه ی این یادها ....به آبادان پای نهادم و آبادان را به تهران ترجیح دادم؛ اسماً دانشجو شدم. به دانشگاهی که همه ی رشته ها را نفت می نامند، به جایی که همه کیسه به دست وارد می شوند. و خواب را از پول گرفته اند؛ وکسی نگفت به کجا چنین شتابان ؟ تو برای علم می ری؟ و همه گفتند برو ای دوست شتاب کن تو دگر غمی نداری. آری من دانشجو شدم و چه اسم قشنگی... . گاه فکر می کنم تفاوت دانش آموز با دانشجو، مثل قضیه ی لیگ آزادگان و لیگ برتر است که اسم لیگ آزادگان را به لیگ برتر تغییر دادند ولی چه تفاوتی... ؟ در جایی که درس خوان ها خرخوان و به تعبیر من خوش خوان نامیده می شوند و ناخوشان پایه و بامرام دگر چه می توان گفت. وقتی آب و هوای خوش و زندگی کوهستانیمان را ترک کردم و به سطح دریا قدم نهادم، فکر میکردم اینجا متفاوت است. اینجا جای تحقیق است.می توان نیوتن را از نزدیک دید؛ نه فقط... واینجا همه چیز گل و بلبل است. آری اینجا همه چیز گل و بلبل است، اما به سبک ما که خود را به تنبلی واداشته ایم و زمانه را برخود سوار کرده ایم. البته من اختراعی کرده ام. آری من مخترع شده ام. جای شب و روز را عوض کرده ام.و نهار را به جای صبحانه می خورم ، و هنوز صدای مادرم در گوش می پیچد.و گشتاور ذهنم ، مغزم را به دوران می آورد. و انگار صلوات را از یاد برده ام...مسئله ی دیگر درمورد این جمله ی مشهور است: «دوست دار معلمی هستم ، که اندیشیدن را به من بیاموزد ، نه اندیشه ها را » تا کی باید قوانین نیوتن را از بر کنیم و به قول دوستان از خود سوال نکنیم(عقلت چی میگه؟؟؟؟) و تا کی باید به طور تجربی ننگریم و بدتر این که استفاده نکنیم. گاه ندایی در دلم می گوید: دوست دارم به زمان نیوتن سیر می کردم تا یا مستقیم کارهایش را می نگریستم، و یا اورا به عصر خودمان می آوردم؛ تا ببینم آیا سیبی از درخت می افتد؟؟؟... .شاید از سخنانم برآید که این ها از عقلم ترشح می کند و دل نوشته نیست. و به قول شاعر : عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را اما چرا باید چراغ را خاموش کرد؟ و نور را از میان برد، وتا کی باید خود را به دریای متلاطم عشق بزنیم و دزد را در تاریکی زمانه نبینیم؟ و تا کی باید نگاهمان به دستان ظاهراً دانای دیگران باشد؟ و تا کی باید نور ماه تاریکی دیگران را روشن کند؟ و خودمان به نور دیگران نیازمند باشیم؟ شاید بازگویند این دل نوشته نیست، این دل خونین است.دکتر حسابی در خاطراتش می گوید: برای خوابیدن وقت هست و انگار وقتش اکنون رسیده است. آری انگار وظیفه ی ما جبران خواب اوست. و هنوز صدای مادرم در گوش می پیچد.... وخدارا سپاس که هنوز امید را از دلمان نبرده است. بسازم خنجری نیشش زفولاد زنم بردیده تا دل گردد آزاد جابر رضایی [ سه شنبه 93/9/18 ] [ 9:53 عصر ] [ سیروس ]
[ ??? ]
رضا شاه واقعا خدمات زیادی به ایرانیان کرد !!!(زیباکلامیست، عجب!)چقدر زور زد بنده خدا، تا چادر، این نماد عقب افتادگی !!! در ایران رو که باعث می شد، فکر زنان و مردان آزاد نشه!!! برداره و چقدر سرباز و گماشته گذاشت و خرج کرد، تازه ترکیه هم رفت و با برادر آتاتورک رایزنی های زیادی کرد، ببینید الان ترکیه راحت کشورهای دیگه (مثل سوریه) رو تهدید به حمله می کنه !!! اگه رضا شاه بود الان هم، ما می تونستیم سوریه رو تهدید کنیم !!!اصلاً رضا شاه هیچی، مگه انگلیس، این کشور مظلوم!!! که به هر جا حمله شده، گفتند: ایشون هم دست داشته، به بشریت خدمت نکرده؟ مگه انگلیس بده؟ کجای انگلیس بده؟خوب، دو تا گلوله هم از تفنگشون، بیرون اومده و چند تا زن و بچه کشته شدند، مگه طوری شده؟ اجل اونا رسیده بوده، اگه اونجا نمی مردند، یه جای دیگه می مردند، تازه باید بهشون جایزه هم داد و تشکر هم کرد که، زحمت دیگران رو کم کردند. جلوی انباشت جمعیت رو هم گرفتند، دو تا نون خور کمتر، بهتر... تو قضیه جنگ های جهانی و نفوذ انگلیس به ایران و کودتای 28 مرداد و جدایی بحرین از ایران و ... و ... هم اونا که نبودند، اونا، یکی دیگه بودند که احتمالا پرچمشون با انگلیس یکی بوده... تازه، خیال کنید که اونا بودند، مگه علم پزشکی نخوندید؟ هر وقت مهاجمی به بدن حمله میکنه گلوبولهای سفید با دفاع از بدن، تقویت میشن، خوب، انگلیس هم نیت و هدفش همین بوده، اگه حمله کرده می خواسته ما ضعیف بار نیاییم...اصلاً انگلیس هیچی... همین آمریکای خودمون !!! مگه هر چی بدبختی میکشیم از نداشتن رابطه با آمریکا نیست؟ اگه رابطه داشتیم که هواپیمامون تو خلیج فارس با 290 تا سرنشین نمی سوختند و پخش آب دریا نمی شدند!!! مثلا عربستان رابطه داره، دیدید هیچ کدوم از هواپیماهاش هدف قرار نگرفت؟ اگه رابطه داشتیم که 8 سال به کشورمون حمله نمی شد؟ مگه زمان شاه خدابیازار!!!بهمون حمله شد؟!!! اگه رابطه داشتیم الان این همه دانشمند و فرمانده جنگ و بچه های خوبمون که کشته نمی شدند!!! آمریکا اگه بد بود، بدون اون این بلاها سرمون نمی اومد، "او با ما" اگه بود اینجوری نمی شد !!! اصلا هیچی آقا، همین ریگی و طالبان و پژاک و القاعده و جیش العدل و مجاهدین خلق و کومله و ناصبی ها و وهابی ها و بهایی ها و ... و ... به خاطر چی بد باشند، همه بنده خدا و مهربون؛همه خوب و خوش، چرا همه رو بد ببینیم... ما بد هستیم که نشستیم رو یه زمین نفت خیز و نمی خواهیم مفت و مجانی بدیم به اونا...(واقعا خسیس هستیدها؟!) ما بد هستیم که تا میخوان یه تذکر نیمه جدی !!! بهمون بدهند، زود میگیم"تنگه هرمز"!!! ما بد هستیم که بدون اجازه "کدخدا" می خواهیم انرژی اتمی داشته باشیم... ما بد هستیم که خودخواه شدیم و نمی ذاریم سیستان رو بزنند به نام پاکستان، کردستان رو بردارن برن برای خودشون، جزایر سه گانه رو نمی دیم ببرن، دریای خزر رو می خواهیم تقسیم کنیم و سهم خواهی می کنیم و ... و ... ما بد هستیم که چند تا کشور طرفدار حقوق بشر میخوان تو چند تا کشور آسیایی مانور نظامی برگزار کنند، اجازه نمی دیم، بی خود به مردم اون کشورها کمک می کنیم و الکی به سربازاشون حمله می کنیم... ما بد هستیم که اسراییل بدبخت 60-70 ساله میخواد یه خونه بسازه بره راحت زندگیش رو بکنه، اجازه نمی دیم...تازه الکی دست گذاشتیم رو جای حساسش، همین جور میگیم"هلوکاست چی... هلوکاست چیچی!!! ما بدیم که خبرهامون رو به اسرائیل نمی دیم، بنده خداها مجبور میشن، نیرو تربیت کنند تا بفرستند اینجا خبر براشون ببرند، بعد شما میگیرید و اعدامشون می کنید !!! ما بدیم که از حقوق بشر دست برداشتیم. دنیا رسیده به ایده آلهای خودش در حق و حقیقت و همه جا آرامشه، اونوقت ما می خواهیم این آرامش رو به هم بزنیم... خواهشن کمی با دنیا همراه باشید، اینقدر عقب افتاده نباشید!!!
[ سه شنبه 93/9/18 ] [ 4:15 عصر ] [ سیروس ]
[ ??? ]
این روزها که تیم مذاکره کننده ایرانی، در میدانهای مختلف دیپلماتیک، پا به پای حریفان گرگ صفت غربی، در تلاش برای استیفای حقوق ملت اسلامی- ایرانی خود است؛ برخی برداشتشان این است که، در جبهه "مخالفان مذاکره" و دیدگاه رهبری ، دو صدا و دو حرف در قبال این مذاکرات در جریان است. امام امت، این مذاکرات را تایید و کسانی که خود را منتسب به ایشان و طرفداری از ایشان میکنند، مذاکرات را کاری بیهوده میدانند... در مورد این موضوع نکاتی چند مورد توجه باید قرار گیرد. اگر به سخنان پر ارزش و پر نکته ایشان ، توجهی دوباره کنیم، این جملات را نمایانتر از همه حرفها میشنویم که: من به مذاکرات خوشبین نیستم و یا بروید تجربه کنید و ...؛ جالبتر اینکه آن حرفها این روزها تبدیل شده است به تاییدات پی در پی از تلاش مردان دیپلمات ایرانی... به خوبی میتوانیم حمایتهای بی دریغ رهبری از مسئولین جمهوری اسلامی ایران، در داخل و خارج از کشور را درک کنیم و اینکه ایشان از همه آبرو و جایگاه حساس خویش خرج کرده است تا پشت تیم مذاکره کننده خالی نباشد، نه تنها در کشور خودمان بلکه ذرهای هم در مذاکرات این شبهه پیش نیاید که مردان ایرانی از پشتیبانی رهبر سیاسی، مذهبی خود بی نصیب هستند ! با اینکه حرفهای اولیه امام قبل از مذاکرات، نارضایتی ایشان از شروع مذاکره با غربیها، را نشان میدهد ... اما، "تذکرات اولیه" ایشان و "حمایت های بعدی" ایشان، نه تنها تضادی با هم ندارند، بلکه هر کدام در موقع خود و به جا، موجب خط دهی و راهنمایی مردم و مسئولین ماست. وقتی ایشان اصرار دارند که این مذاکرات ظرفیت تجربیات مردم ما را بالا میبرد، عمق موضعگیریها به خوبی مشخص میشوند. شاید برخی از مردم بزرگوار ایران، همان مردم پاک و صمیمی، هنوز عمق دشمنی تاریخی و دنباله دار غربیها با ما را آن جور که باید و شاید، حس نکردهاند و خود این موضوع که برخی از شیفتگان رابطه دوستانه با غرب، که به اصطلاح از خواص نیز هستند، موجب تقویت شدن این احساس میشود، باعث میشود که این دسته از مردم، برای همراهی با همه آرمانهای دینی و میهنیمان، آن جدیت لازم را نداشته باشند، بنابرین، طبق سخنان رهبری ، انجام این مذاکرات، باعث قوت گرفتن قلب این مردم، و جدیت بیشتر دشمنی شان با غرب میشود ... مردم عزیز ما وقتی به این نتیجه بزرگ برسند که دشمنان ما حقیقتاً همانانی هستندکه اگر دنبالشان نکنیم و فراریشان ندهیم، هیچگاه از تعقیب ما دست بر نمی دارند و ما را راحت نمیگذارند؛ یقیناً ظرفیت فکریشان برای همراهی آرمانهای انقلاب اسلامی قوت بیشتری میگیرد... حقیقت این است که هیچ تضادی میان حمایتهای رهبری و تذکرات و یاداوریهای برخی منتقدان مذاکرات نیست، اینها همه در طول هم و برای این است که وقتی به تجربه ی تلخ، اما با ارزش کینه و دشمنی ذاتی دولتمردان و سران دنیای کفر با جبهه خودی رسیدیم، و باز هم از نو شروع به بازسازی از دست رفتهها کردیم، دیگر بدون توجه به عربدههای از سر غیظ و عصبانیت دشمنانمان، و همین طور وعدههای توخالی و پوچشان، دست و پایمان شل نشود و دوباره هوای تجربهای جدید به سرمان نزند ... همه اینها یک جریان ممتد و در طول هم است برای رسیدن به اهداف والای خودمان؛ یعنی: -اعتمادی به آنها نداریم -آنها همیشه دشمن ما بودهاند. -تلاشهای بیدریغ گذشته که حاصلش ریخته شدن خون برترین دانشمندان هستهای جهان، مانند شهید احمدی روشن و شهریاری و ... بود، مختل شد و گامی به عقب برداشتیم و جبران اینها زمان و هزینه کمی نمیخواهد ... -هر چه هستیم و به هر جا بخواهیم برسیم، فقط در خودمان است، بیگانگان برای نابودی خودشان به ما کمکی نمیکنند ... -تضاد دنیای غرب و ما، ریشهای به عظمت همه تاریخ دارد و فقط بحث بر سر یک انقلاب چند ده ساله نیست؛ مشکل آنها بودن ماست ...
[ سه شنبه 93/9/18 ] [ 3:47 عصر ] [ سیروس ]
[ ??? ]
طبق فراخوانی که در شماره ی اول داده شد، مطالب ارسال شده ی شما در نشریه چاپ خواهد شد. در این شماره یکی از دوستان هم دانشکده ای نقدی را بر شرایط دانشگاه و خصوصاً جشن روز دانشجو برای ما ارسال کرده که با هم می خوانیم:
مراسم بزرگداشت روز دانشجو هم برگزار شد،خوبه که چند خطی در نقد و بررسی این مراسم بنویسیم و بخونیم: اولا جا داره از تک تک عزیزانی که دست اندر کار برگزاری این مراسم بودند تشکر کنیم و به خصوص به جامعه اسلامی دانشجویان که برگزار کننده این مراسم بود تبریک بگیم و به سهم خودمون از اونا تشکر کنیم.(انصافا بزنیم به تخته نسبت به پارسال خیلی فعال تر شدن) نکته بعدی تشکر از مسئولین محترم دانشکده بود که به قول مجری مراسم انصافاً جنبه شون زیاد بود و به دور از پرستیژ و برخورد مدیریتی و حضور چند دقیقه ای در مراسم، از خودشون مایه گذاشتن و همه تلاششونو کردن که مراسم با صمیمیت و زیبایی بیشتر برگزار بشه.حضور در صندلی داغ به صورت ویژه کار بسیار قشنگی بود که جا داره از مسولین محترم بابت اون تشکر کرد.(بزنیم به تخته نسبت به پارسال خیلی با حال تر شدن) مساله دیگه حضور فوق العاده دانشجوها در مراسم بود به گونه ای که واقعا جای خالی در آمفی تئاتر پیدا نمی شد .این مساله دو نکته داشت.اولا این که اگر برنامه ریزی مناسب صورت بگیره و کمک مسئولاهم باشه می تونیم پر مخاطب ترین برنامه ها رو برگزار کنیم و اصلا نباید خستگی و بی رغبتی رو به دانشجوها به دلیل شرکت نکردن در مراسمات مختلف نسبت بدیم.چرا از این جنبه به مسئله نگاه نکنیم که چون اونا احساس می کنن نیاز ها و ذائقه شون در برنامه ریزی های تشکل ها ندید گرفته می شه، از حضور در خیلی از مراسمات خودداری می کنن.نکته دیگه که می شه از این استقبال حداکثری برداشت کرد، وجود پتانسیل های خوب در دانشکده برای برگزاری هر مراسم فرهنگی و سیاسیه . به زبان ساده تر می تونیم بگیم که بستر فعالیت کم نداریم.فقط باید همت کنیم و از این بسترها خوب استفاده کنیم. موضوع بعدی این که وجود این چنین مراسماتی کمک می کنه به شاداب شدن فضای دانشگاه،اگه منصفانه نگاه کنیم می بینیم این وصله ها که بعضیا به هر دلیلی می خوان به شرایط موجود دانشکده بچسبونن واقعا به فضای دانشکده نمی چسبه.مثلا این که یه عده با شاد بودن مشکل دارن و .... البته درک علت این ماجرا خیلی سخت نیست.باید اول شرایطو مریض و بیمار نشون بدن و در آخر نسخه مورد نظرشونو بپیچن. اینجاست که ما دانشجوها باید دقت به خرج بدیم و بدونیم اگه دست به دست هم بدیم می تونیم فضایی بانشاط چه از نظر فرهنگی و چه از نظر سیاسی ایجاد کنیم. اما نکاتی هم هست که در انتها به عنوان نقد دوستانه مطرح می کنم: موضوع اول سیستم صوتی آمفی تئاتره.انصافا دیگه از مسولا انتظار داریم هیچ وقت این مشکل تکرار نشه.حیف این همه زحمت و فعالیت این دانشجوها نیست که به خاطر عدم رسیدگی به موقع ، نتونن مراسمشونو با خیال راحت برگزار کنن؟ موضوع دوم رفتارهای بعضی از دوستانه که بعضا باعث معذب شدن بقیه دوستاشون می شه.البته ما هم قبول داریم این جور مراسمات برای تخلیه هیجان و شاد بودن جای مناسبیه ولی انصافا باید قبول کنیم که هر کاری هم راه و رسمی داره.البته این موضوع به همه افراد شرکت کننده عمومیت نداره ولی هستن انگشت شمار افرادی که دیگه دز شوخی رو خیلی بالا می برن. امیدوارم که صحبت هام مورد قبول دوستان واقع شده باشه. عضو کوچیک دانشکده: س.ک
[ سه شنبه 93/9/18 ] [ 3:6 عصر ] [ سیروس ]
[ ??? ]
این شعر ترجیحا صفحه ی آخر نشریه باشه یه عکس مرتبط هم اگه زمینه ی شعرکنی خیلی عالی میشه. خبر خبر قبول شدم دانشگاه... خبر خبر قبول شدم دانشگاه خدا رو شکر نمی رم آسایشگاه خل می شدم اگه قبول نبودم از خوشی ،سرخ و قرمز و کبودم وزارت نفت و کار و کسبش اگه بلد باشی تو راه و رسمش!!! یاد میگیرم منم یه راه امنُ راستی دیگه حرف سیاسی ممنو(ع) شدم دانشجوی وزارت نفت احتمالا موسی برام به کوه رفت دانشگاهی با امتیاز ویژه هرکی نیومد اینجا خیلی گیجه شریف کجاست امیرکبیر کدومه؟ صنعت نفت سرور هردوشونه مگه ندیدن اینجا لپ تاپ می دن؟ برتریاش رو انگار نشدیدن خوابگاه و رختخواب گرم و نرمش سوله ی باحال برا عشق و ورزش هیکلمو توپ می کنم دوباره نمی ذارم چربی دیگه بیاره کمک هزینه رو بچسب که مفته دروغ می گه هرکی که هرچی گفته باهاش میشه خونه خرید یه ساله تهیه کن واسه خودت رساله رساله ای از چیزایی که دیدی شنیدی و خواستی،نخریدی اینا همش کشکه و نون وماسته فول شدن زبان که خیلی راسته اونقده فول میشم که چَن وقت دیگه فارسی مادری از یادم می ره بلبل انگلیسی می شم آره وای که کتابام چه کلاسی داره خدای من یعنی منم می تونم این توماسو تا آخرش بخونم؟ اینا رو داشتم باخودم می گفتم یهو صدای قهقهه شنفتم سال بالایی اومد با دارودستش حرفه ای بود خرما می خورد باهستش می خندید و می گفت که خیلی شادی اینا همش یه ماهه می شه عادی اینا همه کشکه،ول کن بریم تحصن حال می ده یکم سروصدا و شَر کن سلفُ بگم غذای چرب و چیلش سرآشپز و جوجه ی بی بدیلش تخصص بردن اشتها رو خدا داده بنازم این خدا رو البته شوخی کردم خیلی مَرده همین که مارو ازین دنیا نبرده خیالمون راحته از کارمون استخدامیم از هرصدتا یکیمون تعهدی باید بدم محضری اگه بخوان باید سر کار بری وگرنه تنگِ دلِ بی بی جونم باید برم واسش آواز بخونم اینا رو گفتم که اینو بدونی بیشتر از هرچی درستو بخونی اینا همش حقیقته، درسته نمره ی خیلی چیزا اینجا بیسته شکر خدا اینجا همه چی داره جای دیگه همینشم نداره ولی بدون معدلت ملاکه اون که نداره یک کلام هلاکه بیشتر ازین نگم ازین مقوله آخه راستش دلم ازش ملوله بسه دیگه خسته شدم خدایی قبول کنین شعرُ ازین فدایی فدای مهربونی دلاتون می سپارم همتونُ به خداتون
[ سه شنبه 93/9/18 ] [ 2:48 عصر ] [ سیروس ]
[ ??? ]
این مطلب جز اولین مطالب البته بعداز سخن سردبیر باشه. در ضمن روی جلد نشریه هم عکسی از آقا باشه(ترجیحا در حالت عصبانیت) و این جمله که خلاصه ی متن اصلی هست:فس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین میکنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزهای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمیگیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند؟ متن اصلی که باید بعد از صفحه ی سخن سردبیر بیاد: حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ به نامه آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، در ارتباط با برگزاری «همایش ملّی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد» و درخواست صدور پیام برای این همایش، مرقومهای را صادر کردند. [ دوشنبه 93/9/17 ] [ 11:32 عصر ] [ سیروس ]
[ ??? ]
|
|
[???? ????? : ?????] [Weblog Themes By : themzha.com] |